تفاوت میان نسخه‌های «مرا ببوس»

از قصه‌ی ما
سطر ۷: سطر ۷:
[[رده: جعفر امین‌آزاد]]
[[رده: جعفر امین‌آزاد]]
[[رده: مرا ببوس]]
[[رده: مرا ببوس]]
[[رده:عناصر]]
[[رده:انقلاب اسلامی]]
[[رده:مبارزات انقلابی]]
[[رده:وقایع]]
[[رده:تهران]]
[[رده:هنر انقلاب]]

نسخهٔ ‏۳۱ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۴

بیوگرافی

«جعفر امین‌آزاد» در سال 1337 در تهران به دنیاآمده است. او اصالتاً اهل سراب است اما حوادث روزگار باعث شد تا خانوادۀ او به تهران مهاجرت کنند. او در محلۀ «رباط‌کریم» تهران بزرگ‌شده است. «جعفر» تنها فرزندِ پسرِ خانواده بود و از همان نوجوانی برای کمک به معیشت خانواده، در کنار درس، کار هم می‌کرد. علاقۀ زیاد او به مطالعه و حضور در سخنرانی‌ها باعث‌شده بود تا خیلی زود تحولات سیاسیِ زمان خودش را درک کند. «امین‌آزاد» تا نزدیکی‌های انقلاب 1357، ساکنِ تهران بود و پس از آن به‌همراه خانواده به سراب مهاجرت کردند. او در تهران به‌خوبی خودش را برای روزهای پرتلاطم انقلاب آماده‌کرده بود و با واردشدن به سراب فعالیت‌های انقلابی‌اش را شروع کرد. در صحنۀ راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد و در پشت‌صحنۀ آن، برای مردم شعار طراحی می‌کرد. اکنون، «امین‌آزاد» حدود بیست‌سال است که در تبریز ساکن است.

مرا ببوس

امین‌آزاد در بخشی از خاطرات خودش اینطور می‌گوید: «در جمع ما شخصی به نام «کاظم نظافت‌دوست» حضور داشت که ملودیکا را خیلی‌خوب می‌نواخت. من با او خیلی دوست‌شده بودم. «کاظم» شب‌ها با ملودیکا آهنگِ ترانه‌هایی را می‌نواخت که ما آن‌ها را سیاسی می‌دانستیم؛ مثل ترانۀ «زندانیِ» «داریوش اِقبالی». ازجمله ترانه‌هایی که ما آن را بسیار سیاسی می‌دانستیم، ترانۀ «من را ببوس» اثر «گلنراقی» بود. آن‌زمان بین مردم این‌طور پیچیده بود که این ترانه دربارۀ یک افسری است که نیروهای رژیم می‌خواستند او را صبح زود اعدام کنند. این افسر فقط یک دختربچه داشته است. او این شعرها را با خون خودش بر روی دیوارهای زندان خطاب به دخترش نوشته است. البته شاید این ماجرا، اصلِ داستان نباشد ولی در بین ما اینگونه مشهور بود. گاهی‌وقت‌ها با آقای «نظافت‌دوست» از «چهارراه امیریه» رد می‌شدیم که در نبش آن همیشه یک نابینا می‌نشست و ویولون می‌نواخت. یک قِران به او می‌دادیم و می‌گفتیم آهنگ «من را ببوس» را بزن. او هم خیلی‌خوب می‌نواخت. ما با این آهنگ احساس انقلابی‌بودن می‌کردیم و به نوعی خودمان را ضد رژیم می‌دانستیم!»