تفاوت میان نسخههای «آوای اسلام»
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۳۶: | سطر ۳۶: | ||
[[رده: شهید صدوقی]] | [[رده: شهید صدوقی]] | ||
[[رده: انقلاب اسلامی]] | [[رده: انقلاب اسلامی]] | ||
[[رده:هنر انقلاب]] | |||
[[رده:عناصر]] | |||
[[رده:وقایع]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۳۴
معرفی
در واکاوی هر انقلابی، باید جایگاه مهمی به نقش رسانه در آن انقلاب داد. انقلابی که برای رساندن صدای خود رسانهی فعال و پویا نداشته باشد کمیتش لنگ است و شاید هیچگاه به سرانجام نرسد. یکی از رسانههای فعال و موثر در انقلاب ایران به خصوص انقلاب مردمان یزد نوار کاست است. نوارهایی که توسط حسین مقدس در پای منابر مختلف ضبط و در سراسر ایران پخش میشد. نوار فروشی معروف یزد در دوران انقلاب که نوار کاست های امام و بزرگان انقلاب را به صورت مخفیانه توزیع می کرد. صاحب این نوار فروشی حسین مقدم است که خود نیز از انقلابیون مشهور یزد است که مسئولیت دیگرش ثبت سخنرانی های انقلابیون در حظیره و پشتیبانی سیستم صوت راهپیمایی ها در یزد بوده است
حسین مقدس
حسین مقدس در کودکی تحصیل را رها کرد و برای چرخاندن چرخ زندگی دنبال کار افتاد. به همین منظور مدتی به تهران مهاجرت کرده و در پی شرکت در جلسات سخنرانی آیتالله طالقانی تصمیم گرفت که دستگاه ضبط صوتی تهیه کرده و سخنرانیهای طالقانی را ضبط کند.
حسین با بازگشت به یزد مصمم شد رویه خود را ادامه دهد. او ضبط صوت به دست در مراسمات مختلف شرکت کرده و صوت آنها را ضبط میکرد. از جمله معروفترین صوتهایی که مقدس در آن دوران ضبط کرد مربوط میشود به سفر حجتالاسلام کافی به یزد؛ خود او در اینباره میگوید: «آن موقع یک دستگاه بلندگوی لامپی داشتم. آن را در حسینیه صفار نصب کرده بودم و صدای آقای کافی را با آن ضبط میکردم. الحمدلله برکت خاصی هم داشت و سودآوری من از آنجا شروع شد. نوار پر میکردم و میفروختم. هر نوار خام را دو تومان میخریدم، سخنرانیها را رویش ضبط میکردم و 4 تومان میفروختم.» نوارهایی که حسین مقدس از سخنرانیهای کافی در حسینه صفار ضبط میکرد خیلی زود به خانههای ساکنان دارالعباده راه پیدا کرده و به یکی از کاستهای پر طرفدار آن دوران تبدیل شد. اینگونه بود که حسین تصمیم گرفت ضبط سخنرانیهای مذهبی را با جدیت بیشتری دنبال کند. او البته پا را از یزد نیز فراتر گذاشت و تصمیم گرفت تا نوارهای ضبطیاش را در کل کشور پخش کند و به فروش برساند؛ مشتریهای اصلی او نوارفروشیهای آقای ضرغامی در تهران و آقای سراستاد و پیمانی در مشهد بودند، به علاوهی هفت هشت نوارفروشی در شهرهای دیگر. کار حسین که سکه شد موسسهای را دایر میکند با عنوان آوای اسلام و تمام هم و غمش میشود ضبط سخنرانیهای مذهبی که هر از چندگاهی در محلات یزد برپا میشد. با پا گرفتن انقلاب و شروع سخنرانیهای سیاسی، موسسه آوای اسلام، پایگاهی شد برای رساندن آوای آزادیخواهی انقلابیون به مردمان دارالعباده. تقریبا هر شب در حظیره، سخنرانی برپا بود و سخنرانان یزدی و کشوری در این مسجد سخنرانیهای شورانگیزی داشتند که مردم تشنه شنیدن آن بودند. حسین مقدس هم با آگاهی از اهمیت این سخنرانیها، هر شب می توان با ضبط صوتش در کنار منبر حظیره حاضر میشد. البته این سخنرانیهای آتشین به جز مردم مخاطب دیگری نیز داشت؛ ساواک. برای همین کار پخش نوار سخنرانیها از حساسیت بالایی برخوردار بود و پیگرد ساواک را در پی داشت. مقدس برای دور زدن ساواک برای کاستهای حظیره اسم رمزی را در نظر گرفت؛ اسم رمز آقا عبدالله بود. خود او در این باره تعریف میکند: «وقتی یک نفر میآمد و میگفت نوار سخنرانی حظیره میخواهم میفهمیدم که ساواکی است و وجود چنین نوارهایی را انکار میکردم ولی وقتی مشتری میآمد و میگفت: آقاعبدالله جدید داری؟ میفهمیدم خودی است و نواری که میخواست را به او میدادم.» البته فعالیتهای حسین مقدس فقط در ضبط کردن سخنرانیهای حظیره خلاصه نمیشد؛ او در مغازهاش بلندگو و سیستم صوت هم داشت که با کرایه دادن آنها کسب درآمد میکرد. اما این سیستم صوت فقط برای کرایه دادن و کسب در آمد نبود؛ مقدس سیستم صوتش را وقف راهپیماییها کرده بود و هرجا تظاهراتی برپا میشد قبل از همه سر و کله او با بلندگوها و بند و بساطش پیدا میشد. او گاهی در راهپیماییها دست به ابتکاراتی میزد تا بتواند صدای انقلاب یزد را به گوش همگان برساند. اوج این ابتکارات در راهپیمایی دهم فروردین اتفاق افتاد. شاگرد حسین پیش از همه و در همهمه و شلوغی راهپیمایی ضبط صوت را بالای درختی در خیابان قرار داده و آن را روشن میکند. راهپیمایی شروع میشود و مردم شعارگویان به سمت چهارراه امیرچخماق حرکت میکنند؛ ضبط صوت حسین مقدم در حال ثبت صدای مردم است که ناگهان صدای شعارها با صدای تیر و گلوله همراه میشود. ثانیهها میگذرند و دیگر کمتر صدای مردم به گوش میرسد، تنها صدایی که هر چند لحظه یکبار توسط ضبط صوت حسین ثبت میشد صدای نفیر گلولههایی بود که در کوچههای شهر میپیچید. سر و صداها که میخوابد و شهر آرام میشود شاگرد سراغ ضبط صوت رفته و آن را به موسسه میبرد. حسین مقدس که شام دهم فروردین از سفر قم به یزد بازمیگردد با شنیدن خبر کشتار آن روز تصمیم میگیرد صدای مظلومیت مردم یزد را به گوش همگان برساند. راهکاری به ذهنش میرسد؛ صوت یکی از مراسمات عزاداری یزد را با صدای راهپیمایی و گلوله باران روز دهم فروردین روی نوار کاستی ضبط کرده و آن را تکثیر میکند. این کاست خیلی زود به رسانهای برای نشان دادن فریاد مظلومیت مردم یزد تبدیل شده و توسط انقلابیون یزدی در کشور توزیع میشود. گستره دامنه توزیع به حدی بود که خیلی زود یکی از نسخههای آن در نجف به دست امام نیز میرسد
مقدس معروف به مقدم
حسین مقدس معروف به حسین مقدم از نوادگان آخوند ملاعلی، چهارم دی 1317ه.ش در محله چهار منار یزد متولد شد. مقدس در سن 12 سالگی پدر خود را که یکی از وعاظ یزد بود، از دست میدهد. لذا تحصیل را رها کرده، برای کار به تهران میرود. آنجا با محمدعلی رجایی آشنا میشود. آشنایی با رجایی، حضور در جلسات سخنرانی آیتالله طالقانی و سخنرانیهای انقلابی حسینیه ارشاد، مقدس را به یکی از مخالفان حکومت پهلوی تبدیل و او را پای ثابت تظاهراتهای خیابانی پایتخت میکند. مقدس بعد از بازگشت به یزد به حلقة یاران نزدیک آیتالله صدوقی در مسجد حظیره راه مییابد و عضو گروه ضربتی که آیتالله صدوقی برای حفاظت از تظاهرکنندگان در برابر نیروهای حکومتی تشکیل داده بود، میشود. وی که در تهران کار با دستگاه ضبط صوت را یاد گرفته بود، دستگاهی تهیه کرد و ضبط و انتشار سخنرانیهای شیخ احمد کافی، آیتالله صدوقی و دیگر سخنرانان انقلابی مسجد حظیره مانند حجتالاسلام مناقب، حافظیه، ربانی و راشد با آرم آوای اسلام در دستور کارش قرار گرفت. با اوجگیری انقلاب اسلامی نوارفروشی آوای اسلام به مرکزی برای مراجعه انقلابیون یزد جهت تهیه نوار سخنرانیهای امام و سایر روحانیون و مبارزین انقلابی تبدیل میشود. تاثیرگذارترین صوتی که مقدس در نوارفروشی خود منتشر کرد، صوتی است که از کشتار مردم یزد در دهم فروردین ضبط کرده بود. حسین مقدس پس از پیروزی انقلاب نیز تهیهی سیستم صوت بسیاری از مراسمات انقلابی را بر عهده داشت. او اکنون در سن 81 سالگی، ساکن یزد است و دوران بازنشستگی خود را میگذراند.
آوای اسلام تقدیم میکند
حسین مقدم: من یک دستگاه میتسوبیشی داشتم که بیسیم بود و یک میکروفون داشت. از طریق موج FM بیسیم را میفرستاد روی دستگاه ضبط صوت و صدا را ضبط میکرد. یک شاگرد هم داشتم به اسم داوودی. پسر زرنگ و خوشفکری بود و در کارها همکاری میکرد. میکروفون و بیسیم را میدادم به او و او هم بر روی درختی در چهارراه امیرچخماق نصب میکرد و اینگونه صدای تظاهراتها را ضبط میکردیم. آخر نوار را هم روضه میگذاشتیم که آب و تابش دهد. دوست خوش صدایی هم داشتم که صدایش را ضبط کرده بودم. اول هر نوار کاست صدای او پخش میشد که میگفت: آوای اسلام تقدیم میکند. خیلی از بچهها میآمدند و میگفتند تو آخر با این کارها سر خودت را بر باد میدهی.
کافی دیگر کافی نیست
حسین مقدم: یک نواری از آقای کافی پر کردیم که در آن نوار آقای کافی سیاسی حرف زد و از امام خمینی اسم برد. هیچگاه یادم نمیرود گریه میکرد و میگفت؛ خمینی کجایی؟... خمینی کجایی؟ نوار خیلی صدا کرد و در کشور پخش شد. حسابی هم تکثیر شد. دوستان دیگری هم بودند در شهرهای مختلف که در پخش و تکثیر نوار به ما کمک میکردند. نکته جالب اینکه این نوار خیلی خوب پخش شده بود ولی به دست خود آقای کافی نرسیده بود. یک شب که در بافق، مجلسی رفته بودیم که آقای کافی سخنرانش بود. بالای منبر گفت: «ای کسی که نوار را پر کردهای یکی از نوارها را به خود من هم میدهی؟ کافی دیگر کافی نیست؛» این آخرین کلامی بود که از کافی در بالای منبر شنیدم "کافی دیگرکافی نیست".
نواری که مثل بمب صدا کرد
حسین مقدم: دهم فروردین قم بودم و آخر شب که رسیدم یزد؛ خبرهای وحشتناکی از کشتار 300 الی 400 نفری دهان به دهان میگشت. سریع نوار راهپیمایی را که شاگردم ضبط کرده بود با پس زمینه روضه صداگذاری و منتشر کردم. هرکسی نوار را گوش میداد کینهاش نسبت به شاه بیشتر میشد. قصد عوام فریبی نداشتم ولی هرکس نوار را گوش میکرد آنقدر صداهای مهیب رگبار و گلوله میشنید که فکر میکرد تعداد زیادی از انقلابیون یزد شهید شدهاند.
پلیس صدوقی
حسین مقدم: یک ضبط صوت کوچک داشتم که قرقرهای بود و به یک ریل وصل میشد. میزان دقیقهای هم که ضبط میکرد خیلی کم بود؛ شاید در حدود ده دقیقه. این دستگاه همیشه همراهم بود. خیلیها فکر میکردند بیسیم است و میگفتند این ساواکی است، بیسیم دارد. خیلی ها هم که من را بهتر میشناختند مرا پلیس صدوقی صدا میزدند.
منابع
آرشیو دفتر تاریخ شفاهی یزد
آرشیو دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی
مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک استان یزد (کتاب سوم)، صفحه 227 تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات