تفاوت میان نسخههای «آبرسانی به روستای زوادر»
(صفحهای تازه حاوی «== آبرسانی در جهاد == از اصلیترین رسالتهای '''جهاد سازندگی'''، کارآمدترین نه...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱۹: | سطر ۱۹: | ||
[[رده: جهادسازندگی]] | [[رده: جهادسازندگی]] | ||
[[رده: انقلاب اسلامی]] | [[رده: انقلاب اسلامی]] | ||
[[رده: وقایع]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۲۴
آبرسانی در جهاد
از اصلیترین رسالتهای جهاد سازندگی، کارآمدترین نهاد انقلابی در ابتدا شکل گیری انقلاب اسلامی، آبرسانی، برقرسانی، خدماترسانی و محرومیت زدایی از روستاها بود. روایتی که در ادامه میخوانیم، گوشه ای از تلاش مجاهدانه ی جهادگران این نهاد برای رساندن آب به روستای زوادر، در دهه شصت میباشد.
چشمه را میرسانیم
روستای زوادر در پای کوه قرار داشت. یک روز در فصل بهار به آنجا رفتیم. فصل بهار معمولا چشمهها و قناتها پر آب هستند. بچه های جهاد درگذشته از قنات روستا لوله کشیده بودند و اهالی روستا از آنجا آب برمیداشتند. مشاهده کردیم آب از لوله مثل شیر سماور جاری است. از چند نفری که آنجا بودند سؤال کردیم چرا اینطوری شده است؟ گفتند قنات ما ریزش کرده و خراب شده است. ما پول نداشتیم تا درستش کنیم. همینطوری استفاده میکنیم. حمام عمومی هم دو هفته است از کار افتاده و دو سه خانوار هم کوچ کردهاند و رفتهاند. گفتیم چرا به جهاد نیامدید بگویید؟ گفتند دیدیم شما درگیر جنگ هستید، نمیخواستیم گرفتاری دیگری برای شما ایجاد کنیم و مزاحم شما بشویم. گفتیم این که زندگی نشد، ما وظیفهمان بوده تا مشکل شما را برطرف کنیم. حالا که قناتتان خراب شده است، اطراف روستایتان چشمهای سراغ ندارید؟ گفتند یک چشمهای به اسم چشمه آهو آن سر کوه است که آهوها از آن آب میخورند. فردای آن روز با بچههای واحد آبرسانی و تعدادی از اهالی روستا به سمت چشمه رفتیم. آن را پیدا کردیم. بسیار آب صاف و زلال و گوارایی داشت. گفتم ما این آب را به روستای شما میآوریم. اهالی روستا گفتند این کار شدنی نیست. گفتم ما یک کاری میکنیم تا بشود. این طرح بودجه و اعتباری هم نداشت اما پیشنهاد دادیم تا به عنوان پروژههای ما بیاید. به بچههای آبرسانی گفتم هرچقدر لوله داخل انبار دارید فردا بیاورید و در مسیر پهن کنید. گفتند حاج آقا برای کندن زمین باید کارگر بیاوریم و ما پول نداریم. به روسای ادارات شهری و شوراهای روستایی اعلام کردم هرکدام روزی دوتا کارمند به صورت جهادی به ما بدهند تا در این پروژه کمک کنند. ناهار ظهر هر روز هم سیب زمینی آب پز با نان بود. کارمندها میگفتند میرویم جهاد نان و سیب زمینی بخوریم. در عرض 29 روز این آب را از چشمه به روستا آوردیم. وقتی این آب به روستا رسید روحیه مردم تغییر کرد و کلی شور و نشاط ایجاد شد.
بخشی از خاطرات شفاهی آقای غلامرضا زعیمی از فعالین جهادسازندگی
منابع
دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی