تفاوت میان نسخه‌های «مسجد شهیدپرور در خیابان پاچه ور مالیده ها»

از قصه‌ی ما
سطر ۷: سطر ۷:
[[پرونده:030051100068.jpg|بندانگشتی|آیت الله حسین شهرستانی در کنار جمعی از جوانان در مسجد آقابیگ]]
[[پرونده:030051100068.jpg|بندانگشتی|آیت الله حسین شهرستانی در کنار جمعی از جوانان در مسجد آقابیگ]]
== همراه انقلاب ==
== همراه انقلاب ==
تجمعات مسجد آقابیگ که با حضور گروه‌های مختلف برگزار می‌شد، در واقع یک کاری فرهنگی بود که به جوانان انقلابی برای فعالیت‌هایشان خط می‌داد. بعضی شب‌ها که جلسات عمومی و یا تظاهرات گسترده در سطح شهر نبود، جلسات کلاس‌ گونه‌ای در مسجد آقابیگ برگزار می‌شد که افرادی مثل '''محمد فاضل''' آن را اداره می‌کردند.
تجمعات مسجد آقابیگ که با حضور گروه‌های مختلف برگزار می‌شد، در واقع یک کاری فرهنگی بود که به جوانان انقلابی برای فعالیت‌هایشان خط می‌داد. بعضی شب‌ها که جلسات عمومی و یا تظاهرات گسترده در سطح شهر نبود، جلسات کلاس‌ گونه‌ای در مسجد آقابیگ برگزار می‌شد که افرادی مثل [[فرمانده گروه اخلاص|'''محمد فاضل''']] آن را اداره می‌کردند.
از جمله برنامه‌های آیت‌الله شهرستانی در مسجد آقابیگ نقل فتاوای امام پس از اقامۀ هر نماز بود. او با وجود جو خفقان حاکم بر جامعه در آن سال‌ها، ابایی از بیان استفتائات آیت‌الله خمینی و رجوع به رسالۀ ایشان نداشت. آیت‌الله شهرستانی معمولاً بعد از نماز گوشه‌ای می‌نشست، جوانان دورش را می‌گرفتند و تفسیر قرآن می‌گفت.  سخنرانی‌هایش هم بیشتر دربارۀ اسلام و، اخلاق و وحدت بود. در لفافه، دربارۀ اختلافات طبقاتی و اعمال شاه و مسائل سیاسی هم صحبت می‌کرد.
از جمله برنامه‌های آیت‌الله شهرستانی در مسجد آقابیگ نقل فتاوای امام پس از اقامۀ هر نماز بود. او با وجود جو خفقان حاکم بر جامعه در آن سال‌ها، ابایی از بیان استفتائات آیت‌الله خمینی و رجوع به رسالۀ ایشان نداشت. آیت‌الله شهرستانی معمولاً بعد از نماز گوشه‌ای می‌نشست، جوانان دورش را می‌گرفتند و تفسیر قرآن می‌گفت.  سخنرانی‌هایش هم بیشتر دربارۀ اسلام و، اخلاق و وحدت بود. در لفافه، دربارۀ اختلافات طبقاتی و اعمال شاه و مسائل سیاسی هم صحبت می‌کرد.
[[پرونده:Ghk.png|بندانگشتی|آیت لله حسین شهرستانی در حال سخنرانی در مسجد آقابیگ]]
[[پرونده:Ghk.png|بندانگشتی|آیت لله حسین شهرستانی در حال سخنرانی در مسجد آقابیگ]]
== '''چریک‎های آقابیگ''' ==
== '''چریک‎های آقابیگ''' ==
بعد از پیروزی انقلاب، مسجد آقابیگ همچنان پاتوق جوانان بود، جوانانی که با آغاز جنگ تحمیلی به رزمندگان دلاور جبهه ها تبدیل شده بودند. تقریبا 80 درصد بچه‌های جنگ از مسجد آقابیگ بودند. با بودن حاج آقای شهرستانی، همۀ بچه‌های سبزوار آنجا جمع می‌شدند. هر بار هم که عملیات می‌شد حدود 5تا10 نفر از بچه‌های مسجد شهید می‌شدند. قالیباف که فرمانده لشکر پنج نصر بود، در همه سفرهایش به سبزوار، به مسجد آقابیگ هم سری می‎زد. نزدیک عملیات که می‌شد از سپاه به مسجد آقابیگ خبر می‎دادند. بچه‎های مسجد آقابیگ اکثراً عملیاتی بودند. از کسانی نبودند که بروند جبهه و 3ماه، 4ماه بایستند. چند روز به عملیات یک نامه‌ می‌آمد و بچه‌ها خبردار می‌شدند. سپاه یک اتوبوس می‌گرفت و بچه‌ها می‌رفتند. تقریباً نیروهای چریکی بودند. درست 10 تا 15 روز به عملیات، بچه‌ها می‌رفتند و مسجد خالی می‌شد. عملیات که تمام می‌شد حدود نصف بچه ها برنمی‎گشتند، نصفی هم که برمی‎گشتند، زخمی و مجروح بودند.
بعد از پیروزی انقلاب، مسجد آقابیگ همچنان پاتوق جوانان بود، جوانانی که با آغاز جنگ تحمیلی به رزمندگان دلاور جبهه ها تبدیل شده بودند. تقریبا 80 درصد بچه‌های جنگ از مسجد آقابیگ بودند. با بودن حاج آقای شهرستانی، همۀ بچه‌های سبزوار آنجا جمع می‌شدند. هر بار هم که عملیات می‌شد حدود 5تا10 نفر از بچه‌های مسجد شهید می‌شدند. قالیباف که فرمانده لشکر پنج نصر بود، در همه سفرهایش به سبزوار، به مسجد آقابیگ هم سری می‎زد. نزدیک عملیات که می‌شد از سپاه به مسجد آقابیگ خبر می‎دادند. بچه‎های مسجد آقابیگ اکثراً عملیاتی بودند. از کسانی نبودند که بروند جبهه و 3ماه، 4ماه بایستند. چند روز به عملیات یک نامه‌ می‌آمد و بچه‌ها خبردار می‌شدند. سپاه یک اتوبوس می‌گرفت و بچه‌ها می‌رفتند. تقریباً نیروهای چریکی بودند. درست 10 تا 15 روز به عملیات، بچه‌ها می‌رفتند و مسجد خالی می‌شد. عملیات که تمام می‌شد حدود نصف بچه ها برنمی‎گشتند، نصفی هم که برمی‎گشتند، زخمی و مجروح بودند.

نسخهٔ ‏۲۸ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۲۸

نمایی از داخل مسجد آقابیگ

معرفی

مسجد آقابیگ، مسجدی بسیار کوچک در خیابان شریعتمداری سبزوار است. این خیابان به‌دلیل وجود بوتیک‌ها و حضور جوانان، قبل از انقلاب به خیابان پاچه‌ ورمالیده‌ها معروف شده بود. مسجد آقابیگ نه مناری داشت و نه کاشی‌کاری و تزیینات آن‌ چنانی. حتی منبرش بر خلاف مساجد دیگر، منبری کوچک و فلزی با دو سه پله بود. صحنش چهل‌پنجاه متر طول داشت و با تراسی کوچک و دیواری شیشه‌ای از شبستان جدا می‌افتاد. این مسجد به‌دلیل واقع‌ شدن در مرکز شهر و نزدیک‌ بودن به مسجد جامع، از جملة مراکزی بود که سخنرانی‌های داغ مذهبی در آن برپا می‌شد. امام‌ جماعت مسجد آقابیگ، آیت‌الله حسین شهرستانی بود.

پاتوق جوانان

عموم مردم، از بازاری و دانشگاهی و حوزوی، در مسجد آقابیگ حاضر می‌شدند؛ ولی پای ثابت مجالس، جوانان و دانشجویان بودند. این استقبال دلیلی نداشت جز جذبۀ توحیدی و معنوی آیت‌الله شهرستانی؛ اما مهم‌ترین علت جذب جوانان به او، احترامی بود که به آن‌ها می‌گذاشت. حضور جوانان باعث می شد موقع جلسات کل پیاده رو از سمت مسجد تا حداقل ده متر این طرف و آن طرفش پر از دوچرخه شود.

آیت الله حسین شهرستانی در کنار جمعی از جوانان در مسجد آقابیگ

همراه انقلاب

تجمعات مسجد آقابیگ که با حضور گروه‌های مختلف برگزار می‌شد، در واقع یک کاری فرهنگی بود که به جوانان انقلابی برای فعالیت‌هایشان خط می‌داد. بعضی شب‌ها که جلسات عمومی و یا تظاهرات گسترده در سطح شهر نبود، جلسات کلاس‌ گونه‌ای در مسجد آقابیگ برگزار می‌شد که افرادی مثل محمد فاضل آن را اداره می‌کردند. از جمله برنامه‌های آیت‌الله شهرستانی در مسجد آقابیگ نقل فتاوای امام پس از اقامۀ هر نماز بود. او با وجود جو خفقان حاکم بر جامعه در آن سال‌ها، ابایی از بیان استفتائات آیت‌الله خمینی و رجوع به رسالۀ ایشان نداشت. آیت‌الله شهرستانی معمولاً بعد از نماز گوشه‌ای می‌نشست، جوانان دورش را می‌گرفتند و تفسیر قرآن می‌گفت. سخنرانی‌هایش هم بیشتر دربارۀ اسلام و، اخلاق و وحدت بود. در لفافه، دربارۀ اختلافات طبقاتی و اعمال شاه و مسائل سیاسی هم صحبت می‌کرد.

آیت لله حسین شهرستانی در حال سخنرانی در مسجد آقابیگ

چریک‎های آقابیگ

بعد از پیروزی انقلاب، مسجد آقابیگ همچنان پاتوق جوانان بود، جوانانی که با آغاز جنگ تحمیلی به رزمندگان دلاور جبهه ها تبدیل شده بودند. تقریبا 80 درصد بچه‌های جنگ از مسجد آقابیگ بودند. با بودن حاج آقای شهرستانی، همۀ بچه‌های سبزوار آنجا جمع می‌شدند. هر بار هم که عملیات می‌شد حدود 5تا10 نفر از بچه‌های مسجد شهید می‌شدند. قالیباف که فرمانده لشکر پنج نصر بود، در همه سفرهایش به سبزوار، به مسجد آقابیگ هم سری می‎زد. نزدیک عملیات که می‌شد از سپاه به مسجد آقابیگ خبر می‎دادند. بچه‎های مسجد آقابیگ اکثراً عملیاتی بودند. از کسانی نبودند که بروند جبهه و 3ماه، 4ماه بایستند. چند روز به عملیات یک نامه‌ می‌آمد و بچه‌ها خبردار می‌شدند. سپاه یک اتوبوس می‌گرفت و بچه‌ها می‌رفتند. تقریباً نیروهای چریکی بودند. درست 10 تا 15 روز به عملیات، بچه‌ها می‌رفتند و مسجد خالی می‌شد. عملیات که تمام می‌شد حدود نصف بچه ها برنمی‎گشتند، نصفی هم که برمی‎گشتند، زخمی و مجروح بودند.

منبع

دایره المعارف انقلاب سبزوار

کتاب ایام سبزوار