تفاوت میان نسخه‌های «اکران مردمی دهه 60»

از قصه‌ی ما
(صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|سید رضا مهری، عکاس پر افتخار سبزوار == سی...» ایجاد کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۲۶ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۳۴

سید رضا مهری، عکاس پر افتخار سبزوار

سید رضا مهری

سید رضا مهری متولد : سبزوار 1339 است که کارشناس مدیریت دارد و از سال 1352 دست به شاتر شده. بعد از خدمت سربازی به صورت داوطلب در جهاد سازندگی سبزوار شروع به فعالیت کرد. هم به جمع آوری کمک برای جبهه‌ها مشغول بود و هم برای مردم روستا فیلم پخش می‌کرد. در جبهه هر روز به مناطق و محور‌های مختلف می‌رفت و برای رزمنده‌ها فیلم‌های کمدی پخش می‌ کرد. ایشان پس از 30 سال خدمت در آموزش و پرورش، هم اکنون بازنشسته هستند، البته نه از عکاسی.


افتخار ما

سید رضا مهری بیش از 40 بار قله‌های افتخار آفرینی را فتح کرده. ایشان در سالروز زلزله ی بم در کنفرانس ملی hse 1395 که به میزبانی محمود آباد مازندران با موضوع ایمنی بهداشت محیط های کارگاهی و ساختمانی سازمان نظام مهندسی کشور برگزار شد به عنوان عکاس برتر این جشنواره معرفی و دیپلم افتخار . تندیس جشنواره و جایزه نقدی این جشنواره عکس را بدست آورد .

سید رضا مهری سال 1391 رتبه اول در پنجمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر را دریافت کرد. دیپلم افتخار و تندیس طوبای زرین این جشنواره به ایشان تعلق گرفت.


خاطره

پرده سفید و پرژکتور به این فکر افتادم که در کار، تحولی ایجاد کنم. جهاد سازندگی و سپاه پاسداران برای فرهنگ‌سازی و آموزشِ بعضی مسائل به مردم، در روستاها فیلم پخش می‌کردند. آن زمان اقبال به فیلم و سینما زیاد بود و سازمان‌ها برای ترویج مسائل انقلاب از فیلم استفاده می‌کردند. به جهاد پیشنهاد دادم که شب‌ها برای مردمِ روستاها فیلم نمایش دهیم. می‌توانیم سخنران هم داشته باشیم. یک سری وسایل نمایش فیلم؛ مثل پرژکتور و فیلم‌های هشت میلی‌متری را تهیه کردیم و شب‌ها برای نمایش فیلم به روستا‌ها راهی می‌شدیم. یك روحانی هم با ما می‌آمد و در بین تعویض حلقه‌های فیلم برای مردم صحبت می‌کرد. در میدان روستا پرده سفیدی به دیوار می‌چسباندیم. موتور برق داشتیم و پرژکتور را به آن وصل نمده و فیلم را پخش می‌کردیم. روزها در جهاد کار می‎کردم و شب‎ها هم داوطلبانه به روستاها برای پخش فیلم می‎رفتم.

کسی شهید شده!؟ فیلم‌هایی که آن زمان بیشتر نمایش می‌دادیم «مرز» و «توبه نصوح» بود. معمولاً قبل از این که به هر روستایی برسیم، ضبط را روشن می‌کردیم تا کم کم که به روستا می‌رسیم مردم آماده شوند. این مسئله گاهی برای مردم ایجاد نگرانی می‌کرد. می‌گفتند: «نکنه کسی شهید شده!؟»