تفاوت میان نسخه‌های «شخصیت شناسی در تاریخ شفاهی»

از قصه‌ی ما
(صفحه‌ای تازه حاوی «== شخصیت شناسی در تاریخ شفاهی(مطالعه موردی حاج عبدالرضا غنیان؛ از انشعاب در ا...» ایجاد کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۲۴ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۴۰

شخصیت شناسی در تاریخ شفاهی(مطالعه موردی حاج عبدالرضا غنیان؛ از انشعاب در انجمن پیروان قران تا حضور در مسجد کرامت)

پژوهشگر: احمد عسگری

چکیده:

تاریخ ایران در سده 1300ش شخصیت‌های برجسته و تاثیرگذار زیادی را به خود دیده، و بخش قابل توجهی از این شخصیت‌ها، بازاری‌های برجسته شهرهای بزرگی چون تهران، مشهد، تبریز و ... بوده‌اند؛ پژوهش حاضر نیز به منظور بررسی و تبیین تاریخی فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی بازاریان مشهد، بخشی از زندگی سیاسی- اجتماعی عبدالرضا غنیان، را مورد بررسی قرار داده است. شخصیت شناسی در مطالعات تاریخی و تبیین صحیح وقایع و فعالیت¬های اجتماعی دارای اهمیت ویژه¬ای است؛ در این میان، تاریخ شفاهی به عنوان یک اسلوب در پژوهش تاریخ معاصر، شاید بهتر از هر شیوه پژوهشی دیگری در شخصیت شناسی فعالان تاریخی به پژوهشگران کمک کند؛ چراکه پندارها و علایق فاعلان کنش¬های تاریخی در منابع مکتوب و اسناد بازتاب قابل توجهی نداشته است. مسئله انشعاب در انجمن پیروان قران، بزرگترین مجموعه مردمی در حوزه فعالیت¬های دینی و اجتماعی، و جدایی حاج عبدالرضا غنیان و دوستانش از این انجمن، موضوعی است که بدون توجه به روایت¬های شفاهی قابل تحلیل و بررسی تاریخی نخواهد بود. واژه‌های کلیدی: انجمن پیروان قران، انشعاب، عابدزاده، غنیان،

1) مقدمه:

بازار ایران در طول تاریخ، به عنوان قدرت اقتصادی جامعه شهری، زمینه ساز بسیاری از حرکت‌های مهم اجتماعی و مبارزاتی علیه ظلم و استکبار، به ویژه در دوره معاصر، بوده است. بازاریان در حرکت‌هایی از قبیل نهضت تنباکو، جنبش مشروطه و همچنین تظاهرات‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی نقش بسیار فعالی داشته و حضور این گروه عظیم در صحنه سیاسی ایران و همکاری همه جانبه‌شان با نهاد روحانیت سبب حفظ استقلال ایران از ظلم شاهنشاهی و تجاوز ارتش بعثی شد. در این میان، افرادی بودند که فضای بازار را به سمتی خاص سوق می‌دادند و در اصطلاح خود بازاریان "حاجی بازاری" لقب یافته‌اند؛ به عبارتی گروه مذکور، شخصیت‌های تاثیرگذار و رهبران مردمی بازار بودند. و اهل بازار احترام ویژه‌ای برای قول و نظر آنان قائل بود. غینان را می¬توان یکی از همین حاجی بازاری‌های متدین و روشنفکر مشهد به شمار آورد که در زمینه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی فعالیت داشتند. شناخت این شخصیت و بررسی اقدامات سیاسی اجتماعی ایشان می‌تواند مبین بخشی از فضای اجتماعی تاریخ معاصر مشهد باشد. حال، با توجه به آنکه غالب فعالیت‌های سیاسی- اچتماعی غنیان به دوران جدایی ایشان و دوستانشان از انجمن پیروان قران مربوط است؛ پژوهش حاضر ضمن معرفی نقش سیاسی- اجتماعی غنیان، ماجرای انشعاب در انجمن پیروان قران را مورد بررسی قرار داده است.

2) معرفی اجمالی

عبدالرضا غنيان، متولد 1301، در مشهد، ایشان در دوران تحصیل در دبیرستان، ضمن تحصيل به كار مشغول و در حرفه‏ى نجارى، صنعتگرى شايسته شد. روزها به كار و شب‌ها در جلسات مذهبى به روشنگرى مى‏پرداخت. (گروه نویسندگان: 1388؛ ج 3، ص 183) غنیان در اواخر دوره حکومت رضاخان (حک: 1304-1320ش)، در زمانی که مراسم سوگواری امام حسین (ع) ممنوع بود، همراه بسیاری از جوانان مذهبی در بیرون شهر مشهد عزای حسینی برپا کرده و مداح مجالس مخفی امام حسین (ع) بود. (مصاحبه رحیم‌پور ازغدی: شماره بازیابی: 18859) تعلق خاطر ایشان در برگزاری مراسم حسینی تحت تاثیر تربیت دینی خانواده و اجتماع ایشان است. درست همان زمانی که غنیان به دلیل برخورد خشن حکومت، مخفیانه مرثیه‌ی امام مظلومش را می‌سرود، مادرش از ترس کشف حجاب خانه را به زندان ابدی خویش مبدل ساخته بود. غنیان در مورد واقعه کشف حجاب و برخورد مادرشان با این مسئله می‌گویند: «خودم یادم است که مادر من 6 سال از خانه بیرون نیامد تا تابوتش را بیرون آوردیم.» (غنیان، عبدالرضا، ش.پ: 7672) ایشان در سال‌هاى 1328 تا 1332 از چهره‏هاى فعال نهضت ملى بود. او در انجمن پيروان قرآن كه آن روزها مركز مؤتلفين اسلامى و مجمع گروه‌هاى اسلامى و سياسى بود، همكارى نزديك داشت. در مدتى كه مرحوم عابدزاده توسط ساواك دستگير و زندان بود، غنيان و ديگر همفكرانش مديريت انجمن پيروان قرآن را برعهده داشتند. همچنين او از همفكران شهيد نواب صفوى در مبارزه با رژيم پهلوى در خراسان به شمار مى‏رفت. غنيان در محافل روشنفكرى حضورى فعال داشت به گونه‏اى كه با استاد محمدتقى شريعتى در كانون نشر حقايق اسلامى فعاليت‌هاى سياسى خود را در ترويج اسلام و مبارزه با رژيم سلطنتى و گروه‌هاى الحادى پى گرفت. (گروه نویسندگان: 1388؛ ص582-583) در مجموع، شروع فعالیت‌های مذهبی در کنار شخصیتی همچون عابدزاده، زمینه‌ساز شکل‌گیری حرکت‌های فرهنگی و اجتماعی گسترده‌تری از غنیان در آینده می‌توانست باشد، با این وجود، جدایی غنیان و دوستان همفکرش از عابدزاده و برقراری ارتباط با کرامت و استفاده از فضای بنای کرامت تاثیر فراوانی در تکوین فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی غنیان داشته است؛ چراکه پیش از آن، از جهتی فعالیت‌های غنیان همسو با فعالیت‌های عابدزاده بوده و فاقد تشکیلات مستقل و شناخته شده‌ای بود؛ از سویی دیگر نیز اقدامات غنیان در سایه شخصیت موجهی چون عابدزاده چندان به چشم نمی‌آمد. غنیان بعد از آشنایی با کرامت و تشرف به کربلای معلی و دیدار با امام خمینی (ره) مرحله تازه‌ای از فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی خود را آغاز کرد. ایشان در این سفر به دیدار امام خمینی (ره) مشرف گردیده و از وی تقاضای وکالت تام وجوهات را می¬کند و امام نیز به ایشان وکالت تام می¬دهد. غنیان ماجرای تقاضای اخذ وکالت تام از امام را اینگونه شرح می¬دهد: «[به امام گفتم]دوستان ما از روحانیت، از دانشجوها، از مردم، از گوشه کنار این‌ها مبارزه می‏کنند، این‌ها زندان می‏روند، اینها خرجی دارند، این‌ها زن و بچه دارند، زندگی دارند، مخارج دیگر هست، فلان هست، بودجه‏ای در اختیار ما نیست، اگر جنابعالی صلاح می‏دانید یک وکالت تامی به من بدهید و در اختیارم بگذارید که به هر نحوی که صلاح می‏دانم مصرف کنم، محدود نباشم. فرمودند بسیار خب تو اختیار تام داری، در اختیار خودت، به هر نحوی هم که تو در راه مبارزه صلاح می‏دانی مصرف کن.» (غنیان، عبدالرضا، ش.پ: 7672) از این زمان به بعد دایره فعالیت‌های غنیان گسترش می¬یابد و وی نقش محوری در خدمات اجتماعی به سیل زدگان و خانواده¬های زندانیان و همچنین رابط مبارزین انقلابی را ایفا می¬کند. تا جایی که آقای رحیم‌پور، غنیان را از پرسهم‌ترین اشخاص در این انقلاب معرفی می¬کند و وی را رابط بین انقلابیون با روحانیت مبارز می¬داند. (رحیم‌پورازغدی، حیدر، کد: 1. 28. 106) از سال 1350، شهرت خدمات فرهنگی و اجتماعی غنیان همه خراسان را فراگرفت، مديريت او آنچنان مقبول عام و خاص بود كه بلافاصله بعد از وقوع زلزله اسفراين و سيل قوچان همه‏ى گروه‌ها جهت همكارى غنيان، به ستاد او روى آوردند، در واقع غنيان بانى ستاد امام خمينى در خراسان و زلزله شهريور 1357، طبس بود. پس از هجرت امام به پاريس، غنيان تنها رابط غير روحانى پاريس و خراسان بود. ایشان پس از انقلاب در خدمت كميته انقلاب بود و از اوايل اسفندماه 1357، طى حكمى از سوى آیت‌الله واعظ طبسى به عضويت هيأت امناى آستان قدس مفتخر گرديد و در تاريخ 17 اسفند 1357، سرپرستى اماكن متبركه آستان قدس حرم مطهر را به عهده گرفت و تا اوايل سال 1359، در اين سمت خدمت کرد. پس از آن به سرپرستى بخش امداد و خدمات بنياد مستضعفان خراسان منصوب شد و در ادامه از سوى توليت آستان قدس به عضويت هيأت عامل بازسازى شهر هويزه منصوب و تا آخر عمر در سمت عضويت هيأت امناى آستان قدس رضوى بود. تا آنكه در سوم اسفند 1370، بر اثر عارضه قلبى دعوت حق را لبيك گفت و در پنجم همان ماه به دستور توليت در غرفه 24 صحن آزادى حرم مطهر امام رضا (ع) به خاك سپرده شد. (همان، ص 586-587)

3) بررسی اندیشه و عملکرد

محمدتقی غنیان، فرزند غنیان، پدر را اینگونه معرفی می¬کند: «شغل پدر من نجاری بود... آن زمان نجاری پدر من جلوی بست، نرسیده به مسجد ملاهاشم و رو‌به‌روی درمانگاه رازی بود. آنجا چون نزدیک حرم مطهر بود، اغلب آقایان سیاسی آنجا رفت و آمد داشتند. در آن زمان پدرم هم در مسائل سیاسی بود، در زمان مصدق و جریان نفت درگیر بود، یک شخصیت سیاسی و مذهبی خاصی داشتند. دوستان پدر ما از جمله مرحوم سررشته‌دار، حاج حیدر رحیم‌پور، حاج آقای امیرپور و... گروهی بودند سیاستی داشتند که همراه با مذهب بود، به قول آن زمان روشنفکران مذهبی بودند.» وی همچنین توضیح می‌دهد: «مغازه نجاری پدر من پایگاه آقایان بود، حتی آقای طالقانی، آقای مطهری آنجا می‌آمدند. مغازه پدر من یک جایی داشت عقب مغازه که مرکز همه‌ی آقایان بود، مطهری می‌آمد می‌نشست سه ساعت با پدر من صحبت می‌کرد. مرحوم آقای مفتح، مرحوم علامه جعفری، استاد شریعتی که خیلی مطرح بود آن زمان، اینها همه رفقای پدرم بودند، می‌آمدند، می‌نشستند در مغازه، اسمش نجاری بود ولی یک پایگاهی بود برای خودش. حتی آقای طبسی که می‌رفت مدرسه نواب درس می‌داد از خانه‌شان که کوچه آقا میرزا بود، از توی راه که می‌رفتند ایستگاه‌شان آنجا بود، می‌آمدند می‌نشستند روی کرسی (ایشان ناراحتی پا داشت) آیت‌الله خامنه‌ای هم می‌آمد، هر کس می‌آمد مشهد مثلاً آقای رفسنجانی و... پایگاه‌شان همان مغازه پدر من بود. بعدها هم پدر من یک مسافرخانه توی کوچه ملک خرید که همانجا هم مرکز بود که این افراد برای سکنی می‌آمدند. آقای امامی کاشانی، آقای مهدوی‌کنی هم می‌آمدند، مثلاً ما شب‌ها آیت‌الله خامنه‌ای را برای دیدنی آقایان، آنجا می‌آوردیم. خلاصه پدر من یک فعال اجتماعی و مذهبی بود.» (غنیان، محمدتقی، کد: 1. 6. 106) خصوصیات رفتاری و اجتماعی غنیان ایشان را شخصیتی مستقل، و در عین حال باهوش و مبارز نشان می‌دهد. حسین قمی در مورد خصوصیت رفتاری ایشان می‌گوید: «یک نجاری بود که آنجا مثلاً روزی منزل آیت‏الله میلانی (ره) کار‌هایی داشتند[در خصوص ساخت] درب و اینها مرحوم آقای میلانی فرموده بودند که آقای غنیان آن موقع دیگر نمی‏گفتند غنیان می‏گفتند کربلایی عبدالرضا یا حاج عبدالرضا این را این‌طوری[درست] بکنید مثلا... غنیان هم به حاج آقا عرض کرد حاج آقا در مسائل دینی ما باید از شما تقلید کنیم ولی اینجا باید شما از ما تقلید کنید یعنی این‌طور آدمی بود بله آدم پخته‌ای بود.» (قمی، حسین، کد: 1. 49. 106) غنیان در حرکت دهی مردم از مشاوره و راهنمایی روحانیت مبارز و روشنفکر نهایت استفاده را می‌کرد تا جایی که در مواردی تنها بازگو کننده حرف‌های آنها می‌شد؛ ایشان از نقش مثبت روشنفکران مذهبی در تقویت حرکت انقلابی مردم آگاه بود و شاید به این نتیجه رسیده بود که انتقاد از حرکت دهندگان مذهبی در مجالس عمومی، یک تبلیغ منفی به شمار می‌آید که به انقلاب ضربه خواهد زد و به همین دلیل از شخصیت‌هایی چون دکتر شریعتی به شدت حمایت می‌کرد. خاطره دکتر سرافرازیزدی گواه حمایت غنیان از دکتر شریعتی در شرایط مبارزه می‌تواند باشد: «دایی جان[غنیان] نقل می‌کرد، رفته بود نماز مسجد ملاهاشم، بعد از نماز یک روحانی می‌رود بالای منبر شروع می‌کند به شریعتی بد و بیراه گفتن که وهابی است و فلان و فلان، من کتاب‌هایش را خواندم، اسلام شناسی‌اش را خواندم، 8 تا اشتباه در آن پیدا کردم و از این حرف‌ها، وقتی تمام می‌شود حاجی غنیان بلند می‌شود، می‌گوید بیا پایین، می‌آید پایین و می‌برد در مغازه‌اش، می‌گوید این¬جا بنشین، بیا الان با هم برویم خانه پدر شریعتی، استاد شریعتی خانه‌اش در کوی فرهنگ بود، خیابان امام رضا، الان آنجا بازار قماش است. اولش خانه آقای شریعتی بود، برویم آن¬جا، می‌گوید باشد، حاجی سررشته‌دار بود که بغل مغازه دایی‌مان همان¬جا بار فروشی داشت، الان پسرش متخصص قلب است، آن موقع ایشان میدان باری بود. بار فروش بود، ماشین فولکس داشت، گفت حاجی ماشینت را بیاور، آورد، نشستیم در فولکس با این آقای روحانی، رفتیم خانه استاد شریعتی، استاد هم دیدیم روی تشک نشسته، خیلی هم ضعیف بود ایشان دیگر، نشستم همان¬جا، گفتم ببخشید استاد این حاج آقا الان در مسجد ملاهاشم راجع به دکتر صحبت می‌کردند، آن¬جا 8 تا ایراد ‌گرفتند، می‌خواستم به شما بگویند، می‌گوید استاد نگاه کرد و دست کرد زیر تشکش یک کاغذ درآورد گفت من 32 تا اشکال از کتاب دکتر گرفتم، 32 تا نه 8 تا! ... منظور که حاجی غنیان این قدر روی همه قضایا حساس بود.» (سراافرازیزدی، علی، کد: 1. 33. 106) احمدزاده نیز به نقش غنیان پیرامون برگزاری مراسم بزرگداشت جلال آل احمد، بعد از چهلم ایشان، در مسجد بناها اشاره داشته و می¬گوید: «گرداننده این مجلس از دوستان همفکر خودمان بود. او نجاری بود که در بالا خیابان مغازه داشت. و در اداره مسجد هم نقش داشت و همکاری او موجب شد که بتوانیم این مجلس را برگزار کنیم.» (احمدزاده هروی، مجله یادآور: 1387، شماره 3؛ ص 128) از گزارش‌های مذکور می‌توان نتیجه گرفت، غنیان در طول زندگی، با وجود ارتباط با جریان روشنفکری و دفاع از شخصیت‌هایی مثل شریعتی، به جزیی‌ترین احکام شرعی هم تقید داشت. و دچار اباحه‌گرایی شبه روشنفکری نمی‌شد. دغدغه غنیان در آموزش احکام به نسل جدید می‌تواند نشانه‌ای از همان تقید دینی باشد. آقای سرافراز در این خصوص می‌گوید: «روی مسائل اسلام از چیزی کوتاه نمی‌آمد. من یادم می‌آید که آن زمان خانه‌مان رادیو داشتیم، پدرم رادیو خریده بود در طاقچه خانه گذاشته بودیم، وقتی دایی‌ام می‌آمد، ایشان با دوچرخه هم می‌آمد، زنگ می‌زد با دوچرخه‌اش از سر کوچه، ما می‌پریدیم مادر! دایی جان آمد، می‌پرید زود روی رادیو را پارچه می‌انداخت که نبیند ما رادیو خریدیم، چون با رادیو هم مخالف بود. می‌گفت رادیو آهنگ می‌زند زمان شاه و از این حرف‌ها... همه فامیل می‌دانستند هر جا حاجی غنیان می‌آید مواظب باشند که رادیویی، موسیقی، چیزی، حرفی نباشد که[حالا تا] حاجی غنیان بیاید و برود، بعد کارتان را انجام بدهید. در اجتماع هم، همه اقشار مردم ایشان را می‌شناختند و به او اعتماد داشتند، یعنی به آدم امینی مشهور بود هیچ سابقه بدی بحمدلله نداشت در معاملاتش، در قول‌هایش، در کارهایش، در جنسی که به مردم می‌فروخت، همیشه بهترین جنس بود که می‌داد، این‌ها خصوصیاتی بود که ایشان داشت.» (سرافرازیزدی، علی، کد:‌1. 33. 106) مرحوم غنیان علاوه براینکه دارای ظاهری متدین و شخصیتی مذهبی در جامعه شناخته می‌شد؛ از نظر آشنایی با احکام فقهی نیز مورد اعتماد علما بوده به همین جهت چنانکه اسناد ساواک گواهی می‌دهند: «ایشان از حضرت میلانی یک اجازه از بابت سهم امام گرفته است، آقای میلانی یک نامه نوشته است که اگر کسی از بابت سهم امام خواسته باشد به هاشمی‌نژاد بدهد قبول است. پولی توسط حاجی غنیان برای خرید منزل سید جمع شد.» (حضرت آیت‌الله محمدهادی میلانی به روایت اسناد:1381، ج 2، ص 132) در پایان بایستی متذکر شد که ارتباط غنیان با جامعه روشنفکری بیشتر به سبب فعالیت‌های سیاسی و حفظ وحدت در جامعه مبارزین علیه استبداد صورت می‌گرفت. خاطرات آقای رحیم‌پور از واقعه 28مرداد 1332، می‌تواند گواهی برای این مدعا باشد: «روز 28 مرداد من و سررشته‌دار برای تبادل خبر و تحلیل اوضاع سیاسی تهران در مغازه مرحوم غنیان که نجاریی نزدیک مدرسه نواب و حرم مطهر بود از اختلافات می‌گفتیم و تاسف می‌خوردیم که ناگهان سر و صداهای ناهنجار و لجارگانی به گوشمان رسید که به دستور سر هیئت‌هایی که خود، جرأت ورود به معرکه را نداشتند از پایین خیابان به طرف بالا خیابان می‌آمدند تا رفتگران هم از ساختمان شهرداری به آنان بپیوندند....مرحوم غنیان آهی کشید و گفت: سوگند به خدا اگر می‌دانستم سرکوب این لجاره، برای نهضت مفید است و امیدی به وحدت مردان انقلاب داشتم فقط با کسبه همین محل، با چشم برهم زدنی، تار و مارشان می‌کردم اما چه کنم که می‌دانم اگر دست اندرکاران پس از پیروزی 30 تیر به جای جبران حماقت‌های گذشته، غرور بیشتری دامنگیرشان شد می‌ترسم با پیروزی دوباره، حتی آقای بروجردی و همه مراجع را هم به باد اهانت گیرند و مصدق هم تماشاچی باشد و تا مرگ، تنها غصه بخورد و دموکراسی بازی کند.» (رحیم‌پور ازغدی، حیدر: 1388، ص 38) در مجموع، می‌توان از خاطرات و گفتارهایی که از روحیه فردی و اجتماعی غنیان گزارش شده، نتیجه گرفت که سبک زندگی اجتماعی ایشان تا حدود زیادی به رفتار و روحیات عابدزاده شبیه بوده است. تاثیرپذیری و الگوبرداری ایشان از عابدزاده، به احتمال فراوان، در گذر زمان و برای شخص مرحوم غنیان غیر قابل درک بوده است. در تائید استدلال مذکور می‌توان به این موارد تشابه در فعالیت‌ها اشاره کرد: علاوه بر آنکه هر دو بازاری بودند، به برپایی دعای ندبه اهتمام داشته و جشن‌های مفصلی برای نیمه شعبان تدارک داشته و از نفوذ خود در میان بازاری‌ها و اصناف در جهت خدمات فرهنگی و اجتماعی استفاده می‌کردند، غنیان به تاسیس مکان آموزشی (دبیرستان علوی) اقدام کرده و حتی مثل عابدزاده کاندیدای نمایندگی مجلس، البته در بعد از انقلاب، نیز ‌شد. با وجود چنین پیش فرض‌هایی تحلیل و بررسی کیفیت ارتباط میان حاج آقای غنیان با عابدزاده، می‌تواند مبین بخش مهمی از شخصیت چند بعدی غنیان و دوستان ایشان به عنوان فعالان مذهبی بازار مشهد، از دهه 1330 به بعد، باشد.

4) ارتباط غنیان با عابدزاده

حاجی عابدزاده از جمله شخصیت¬های مهم و تاثیرگذار در حوزه فرهنگی و دینی مشهد معاصر بود. بسیاری از شخصیت¬های تاثیرگذار مذهبی و فرهنگی مشهد در مکتب عابدزاده پرورش یافته و تحت‌تاثیر ایشان بوده‌اند. غنیان نیز از جمله شخصیت¬هایی است که از همان ابتدا با عابدزاده همراه و در جلسات انجمن پیروان قرآن که توسط عابدزاده شکل می‌گرفت شرکت داشت، ایشان از فعالان جلسات انجمن پیروان قرآن به شمار می‌رفته‌اند تا جایی که فرزند ایشان وی را شخص دوم انجمن پیروان قرآن می¬داند. (غنیان، محمدتقی، کد: 1. 6. 106) آقای رحیم¬پور نیز به ارتباط غنیان با عابدزاده اشاره داشته: «مرحوم عابدزاده خیلی متدین بود و از همان کسانی (بود) که می‌رفتند توی کاریزها سینه می‌زدند. احساس می‌کرد که باید جوآن‌ها را متدین کند سینه زدن و شله خوردن به درد نمی‌خورد. انجمن پیروان قرآن را باز کرد. تصور می¬کنم سال¬های 1324-1334 بود، غنیان روزها را هم می‌داند چون با هم بودند.» (رحیم‌پورازغدی، حیدر، شماره بازیابی: 18859) محمدتقی غنیان در خصوص فعالیت¬های عابدزاده و ارتباط غنیان با ایشان اظهار داشت: «آقای عابدزاده خیلی به خراسان خدمت کردند... مدارسی که ایشان داشتند مثل عسگریه، محمودیه، کاظمیه، باقریه، جوادیه و... خیلی از بچه‌ها را تربیت کردند، بیشتر اینها که در خراسان هستند و حاج آقاهای بازار و... که مذهبی‌تر هستند بیشترشان شاگردان مرحوم حاج آقای عابدزاده هستند... کم کم در شهرهای دیگر هم داشت شعبه می‌زد. مثلاً نیشابور را خود من یادم است بچه بودم که با پدرم می‌رفتم پیش حاج آقای عابدزاده و آنجا یک مسجد هم ساخته بودند. حتی مرحوم عابدزاده شروع به ساختن یک حسینیه در کربلا هم کرده بود که اسمش حسینیه خراسانی‌ها بود، متاسفانه سرانجامی پیدا نکرد... ولی عمدتاً این شبکه‌ها در محله‌های مختلف مشهد بود. یک شبکه فرهنگی وسیع در تمام محلات، پدر من بعد از حاج‌ آقای عابدزاده نفر دوم انجمن بود. آن زمان چندان وسیله هم نبود، مرحوم پدرم دوچرخه‌ای داشتند که از این کله چراغ‌ها هم داشت. کوچه‌ها مثل کوچه نوغان تاریک بود، برق نداشت، من آن زمان کوچک بودم و جلوی دوچرخه پدرم می‌نشستم و پدرم به خاطر مسئولیت فرهنگی‌ای که [در انجمن پیروان قرآن] داشتند می‌رفت به خانه‌ها (شعبه‌ها) سر می‌زدند و شبی چهار، پنج تا جلسه را می‌رفتند، هر کدام ده دقیقه می‌نشستند و به شعبه‌ها سرک می‌کشیدند. خدماتی که آن زمان بود مخصوصاً از نظر مذهبی قابل بحث و [شایسته] ستایش است. بیشتر وقت‌هایی که عابدزاده دعای ندبه می‌خواندند، مرحوم پدرم کارهای مداحی را می‌کردند. حاجی عابدزاده بالا می‌نشستند و پدر من پشت سرشان، مشترکاً با هم دعاهای ندبه و کمیل را می‌خواندند، پدرم صدای باز و خوبی داشتند. قدیمی‌ها پدرم را می‌شناسند. ضمناً پدرم سخنرانی هم می‌کرد.» (غنیان، محمدتقی، کد: 1. 6. 106) ایشان در ادامه نیز می‌افزاید: «مرحوم پدرم معاونت فرهنگی انجمن پیروان را برعهده داشت و کارهای فرهنگی و تبلیغات و .. را انجام می‌داد. چون مرحوم پدرم هم خواننده[مداح] بود و هم سخنران، خود آیت‌الله خامنه‌ای می‌گفتند ما ماندیم که این حاج آقا غنیان چه کاره است! نجار است؟ سخنران است؟ خواننده است؟... (همان) یکی از مهمترین فعالیت¬های عابدزاه، ساخت مدارس مذهبی در تمامی نقاط شهر مشهد بود. غنیان در این بخش نیز همراه با عابدزاده فعالیت داشت. محمدتقی غنیان: «پدرم روزی به یک بنا[از بناهای مدارس عابدزاده] سر می‌زد. یادم هست که روزهای چهارشنبه پدرم عسگریه می‌آمد و آنجا ناهار می‌خورد.» (همان) آقای کفشدارطوسی نیز نقش غنیان در تشکیلات انجمن پیروان قرآن عابدزاده را پررنگ می‌بیند: «حاج اصغر عابدزاده ایشان علاقه مفرطی به تشکیل دوره قرآن و ترویج قرآن داشت. عجیب! به همین منظور بود که ایشان موفق شد در مشهد حدود هشتاد و چند شعبه جلسه قرآن در محله‌های مختلف تشکیل بدهد، همین حاج آقای غنیان در آنجا فعالیت زیاد داشت. حاجی غنیان جزء انجمن پیروان قرآن با حاج اصغر عابدزاده بودند، فعالیت می‌کردند.» (کفشدارطوسی، میرزاحسین، کد: 1. 45. 106) ایشان همچنین غنیان را واسطه پیوستن دوره قرآن خودشان به شعب انجمن پیروان قرآن ذکر می‌کند: «فکر کنم شانزده- هفده سال شاید هم پانزده- شانزده سال بیشتر نداشتم. بعد به بابام گفتم بابا ما یک عده هستیم می‌‌شود در خانه قرآن راه بندازیم؟ بابام گفت بله بابا جان، اولین جلسه آقای پناهی را ما گفتیم که ما می‌‌خواهیم اینجوری... خوشش آمد اولین جلسه¬ی ما جوان¬های پانزده و شانزده ساله کمتر- بیشتر خانه¬ی ما بود که قرآن تلاوت شود که کم کم تابلو تعیین کردیم بعد آقای غنیان باعث شد که ما از آقای عابدزاده یک تابلو بگیریم شدیم شعبه سی و چهار، شعبه سی و چهار ما بودیم. (همان) حسین قمی، از بازاری‌های قدیمی مشهد، نقش غنیان در انجمن پیروان قرآن را بسیار پررنگ دانسته، تا جایی که ایشان را همراه عابدزاده در تاسیس انجمن پیروان قرآن ذکر می‌کند: «ایشان[غنیان] متدین و متعهد بود و رفت و آمد کاملی به منزل علما داشت و چندین سال با مرحوم حاج آقای عابدزاده در تماس بودند که همین پیروان قرآن را که حاج آقای عابدزاده تأسیس کرد با کمک مرحوم غنیان، آقای غنیان یک وجودی بود خیلی نفوذ داشت یعنی با هر شکلی، با هر فردی به نوع خودش دوست بود، با هر طبقه‌ای اعم از اعیان و اشراف و فئودال‌‌‌های توی شهر و چه گردن کلفت‏‌ها، چه حاجی‏‌‌های بازاری و ... (قمی، حسین، کد: 1. 49. 106). مولف کتاب عقل سرخ نیز می‌نویسد: «در بنای «مهدیه» مراسم مذهبی نیز برگزار می‌شد، از جمله مجلس عزاداری ایام عاشورا- عصرها – که مردم بسیاری، از طبقات مختلف، در آن شرکت می‌کردند، و بسیار با شکوه و با عظمت برگزار می‌شد، و خود حاجی عابدزاده- که منبری و سخنوری توانا نیز بود- به منبر می‌رفت و موعظه می‌کرد، و گاه مرحوم مغفور، حاج عبدالرضا غنیان (م1370)، که در آن ایام از برجسته‌ترین اعضای انجمن مزبور و از یاران نزدیک حاجی عابدزاده بود، با صوتی خوش و با وقاری خاص، به خواندن مرثیه می‌پرداخت. (حکیمی: 1383، ص 189) با توجه به گزارش‌های ذکر شده غنیان را بایستی جز افراد اصلی انجمن پیروان قرآن و از نزدیکترین اشخاص به عابدزاده به شمار آورد. اما این ارتباط در دهه 30، بنا به دلایلی، دوام پیدا نکرد که همین اختلاف و جدایی غنیان از عابدزاده، شروع دوره جدیدی از فعالیت غنیان و دوستانش در عرصه فرهنگی و اجتماعی مشهد به شمار می‌آید.

5) انشعاب در انجمن پیروان قران

5-1) زمان انشعاب

انجمن پیروان قران در طول بیش از پانزده سال فعالیت (از 1319 تا 1336) به جایگاه اجتماعی مناسبی رسیده و از مقبولیتی فراگیر در سطح شهر مشهد برخوردار بود. اما از سال 1336، بعد از زندان رفتن عابدزاده و یا در زمان اسارت ایشان، انشعاب در اعضای فعال این انجمن به دلایل فکری و سیاسی به وقوع پیوست. البته بایستی یادآور شد که وجود اختلاف نظر بین غنیان با عابدزاده به این معنا نیست که ما بین این دو بزرگوار دشمنی و یا کدورتی بوده است؛ بلکه این اختلاف تنها به جهت نگرشی است که هر کدام از این دو شخصیت نسبت به کار سیاسی، فرهنگی و مذهبی داشتند. زمان این انشعاب را گروهی که اختلاف مذکور را سیاسی دانسته مربوط به دوران زندان ایشان و یا اندکی بعد از آزادی، یعتی در سال‌های 36 و 37 می‌دانند؛ اما گروهی دیگر که مسئله دبیرستان رفتن دانش‌آموزان مدارس عابدزاده را سبب اختلاف عابدزاده با غنیان و دوستانش می‌دانند زمان این اختلاف را مربوط به سال 1338ش ذکر می‌کنند؛ در هر حال عابدزاده در مهرماه 1337ش به مشهد باز می‌گردد (نظرزاده: 1394، ص140) و اختلاف‌های فکری و سیاسی با حضور ایشان نمود مشخص‌تری به خود می‌گیرد.

5-2) علل انشعاب

5-2-1) مخالفت با دبیرستان رفتن دانش‌آموزان

علت انشعاب در انجمن را برخی حساسیت مرحوم عابدزاده در مخالفت با دبیرستان رفتن دانش آموزان مدارس انجمن دانسته و برخی نیز کناره‌گیری عابدزاده از مسائل سیاسی، بعد از زندان، در سال 1336، می‌دانند. محمدتقی غنیان اختلاف پدرشان را با عابدزاده اینگونه بیان می¬کند: «مرحوم حاج آقای عابدزاده ضمن خدماتی که واقعاً داشتند، هم از نظر فرهنگی و هم از نظر مذهبی، سلیقه‌های خاصی هم داشت. ایشان یک تعصب خاصی داشتند و آن این بود که بچه‌ها با علوم روز آشنا نشوند. یکی از اختلافاتی که پدرم با ایشان داشتند این بود که مثلاً می‌گفتند انگلیسی نخوانند. شدیداً حاج آقا با انگلیسی مخالف بودند. می‌گفتند عربی درس بدهید و خود ایشان هم عربی درس می‌دادند. خلاصه پدرم معتقد بودند بعد از اینکه بچه¬ها پنجم و ششم را درس می‌خوانند، باید ادامه بدهند و باید بروند دبیرستان و به آقای عابدزاده می‌گفتند برای ادامه تحصیل بچه‌ها چه فکری کرده‌اید؟ ایشان می‌گفتند دیگر ادامه تحصیل نمی‌خواهند. طرز فکر ایشان این طوری بود که اگر بچه‌ها ادامه بدهند و علوم جدید را یاد بگیرند مثلاً انگلیسی، فیزیک و شیمی بخوانند، کافر می‌شوند. یادم هست یکبار مرحوم عابدزاده خانه ما آمد. ما هم یک سفره از این پلاستیکی‌ها که تازه آمده بود انداخته بودیم- هنوز آن زمان سفره‌ها پارچه‌ای بود، سفره‌های پلاستیکی تازه درآمده بود- سفره را که پهن کردند حاجی عابدزاده با حاجی ما، بحث می‌کردند. من هم بچه بودم غذا می‌بردم در سفره بگذارم، قشنگ بحث‌های این دو نفر را می‌شنیدم. ... پدرم می‌گفت حاجی این سفره را می‌بینی پلاستیکی هست، اینها همه علم شیمی است، از مواد شیمیایی ساخته شده است، دنیا الان داره این طوری می‌شود... یادم می‌آید، که پدرم می‌گفت این سفره‌ای که الان جلویش نشستی از نفت گرفته شده است. حاجی عابدزاده می‌گفت اینها همه از نفت گرفته شده؟! البته حاجی عابدزاده ضمن اینکه با پیشرفت علم هم مخالف بود با دستگاه‌های دولتی هم مخالف بود.[به همین دلیل مثلا] زیر کارنامه من [که از مدرسه عسکریه گرفته‌ام] نوشته شده که مدرک اداری نیست. بچه‌هایی که ششم را [در مدارس حاجی عابدزاده] می‌خواندند دیگر نمی‌توانستند دبیرستان بروند. آن زمان مدرک ششم مدارس حاجی عابدزاده را اداره فرهنگ نمی‌پذیرفت. خلاصه اختلاف¬ها این طوری بود. این مباحث زمانی هم بود که برادرم، که از من پنج سال بزرگتر بود، می‌خواست به دبیرستان برود، از همان زمان این انشعاب شروع شد. مرحوم سررشته‌دار هم یک پسری داشت که او هم، هم سن برادر من بود و وقت دبیرستان رفتنش بود، مانده بودند که بعد از این بچه‌ها را کجا بفرستند. آنها هم با دبیرستان‌های دولتی خیلی موافق نبودند، دنبال یک تشکیلات دیگری بودند و می‌خواستند یک دبیرستان مذهبی افتتاح کنند، که این بچه‌ها بعد از این که کلاس‌های ششم دبستان (وابسته به) انجمن پیروان قرآن را خواندند بعد به آن دبیرستان بروند که مرحوم عابدزاده مخالف بود. لذا انشعاب شد و مرحوم پدرم از انجمن پیروان قرآن بیرون آمد. (غنیان، محمدتقی، کد: 1. 6. 106) آقای حسین غنیان، فرزند دیگر غنیان نیز اختلاف ایشان با حاجی عابدزاده را با اندکی تفاوت در سبک بیان همان تفکرات سنتی عابدزاده می‌داند. (غنیان، حسین، کد: 1. 57. 106) محمدتقی غنیان در خصوص تاسیس دبیرستان می‌گوید: «پدر من و آنهایی که جدا شدند آمدند یک دبیرستان به نام دبیرستان علوی افتتاح کردند. رئیس دبیرستان آن زمان حاج آقا سیدی‌علوی بود و موسسینش مرحوم سررشته‌دار، پدرم، حاجی امینی، حاج حیدر رحیم‌پور و ماشا‌الله سلامتی بود. اینها یک گروهی بودند که بچه‌ها‌شان ششم را تمام کردند و می‌خواستند دبیرستان بروند. این آقایان به ضرورت رسیده بودند که باید تشکیلاتی باشد، مجموعه‌ای باشد که وقتی بچه‌ها از مدرسه عابدزاده بیرون آمدند و آن مقطع را تمام کردند، بروند در یک کلاس بالاتر، بعد آمدند دبیرستان علوی را افتتاح کردند که الان در خیابان آبکوه است. موسسین افراد فاصله گرفته از انجمن پیروان قرآن بودند. برای ریاست آنجا باید یک نفر پیدا می‌شد که لیسانس می‌داشت تا بتواند از نظر اداره فرهنگ امتیاز دبیرستان را بگیرد. [موسسین هم] حاج آقای سیدی‌علوی را پیدا کردند. خود حاج آقا سیدی علوی آن زمان در مدرسه نواب درس می‌خواند. ایشان ضمن اینکه درس حوزوی می‌خواند، در دانشگاه هم درس خوانده بود و لیسانس الهیات گرفته بود و می‌توانست امتیاز دبیرستان را بگیرد. موسسین هم دنبال یکی بودند که هم مذهبی باشد و هم درس جدید خوانده باشد، که بتواند امتیاز دبیرستان را بگیرد. من دقیقاً یادم می‌آید که مرحوم علوی با این آقایان جلسه می‌گذاشتند و رفت و آمد می‌کردند. آقای سیدی رفتند امتیاز را گرفتند و پدر من هم رفت در دور فلکه بیمارستان شاه رضا خانه‌ای اجاره کرد... و دبیرستان علوی افتتاح شد. مرحوم عابدزاده هم که خیلی موافق دبیرستان تشکیلاتی نبود یک مقداری از آنجا، اینها با هم اختلاف فکری پیدا کردند. آن زمان مردم می‌گفتند حاجی عابدزاده با غنیان قهر کرده است. اینها هم می‌گفتند ما که بچه نیستیم که با هم قهر کنیم؛ بالاخره[عابدزاده] یک سری افکار اینطوری هم داشت که با انگلیسی و... مخالف بود. سر این مسائل فکری جزئی اینها با هم اختلاف داشتند و انشعابی ایجاد شد ولی با هم تا آخر عمرشان رابطه داشتند حالا در اذهان مردم اینطوری شده بود که اینها با هم قهر کردند.» (غنیان، محمدتقی، کد: 1. 6. 106) در مجموع آقای غنیان آغاز اختلاف میان عابدزاده و پدرشان را تاسیس دبیرستان و تفکرات سنتی عابدزاده می‌داند، مطلبی که سررشته‌دار نیز به آن اشاره داشته¬اند: «مرحوم عابدزاده اعتقادي به اينكه جوان¬ها بروند دبيرستان و دانشگاه نداشت، ضمن اينكه[اعتقادی به رفتن بچه‌ها به دبیرستان نداشت] حتي[با این تفکر] مبارزه هم مي¬كرد. از نظر ايشان رفتن به اين مراكز مساوي بود با لامذهبي و بي‌ديني.» (سررشته‌دار، ابوالحسن، شماره پرونده: 9081) اعضایی که از گروه انجمن پیروان قرآن جدا شدند، در راستای تحقق اهدافی که به دنبال آن بودند در جستجوی ساخت و یا ورود به انجمنی دینی با گرایش روشنفکری بودند. و به همین جهت برخی از این اعضا به کانون نشر حقایق اسلامی پیوستند و گروهی نیز فعالیت¬هایشان را با محوریت عبدالرضا غنیان در بنای کرامت آغاز کردند. (نک: منصوری: 1384. و نیز مصاحبه غنیان، محمدتقی، کد: 1. 6. 106)

5-2-2) کناره‌گیری سیاسی عابدزاده

آقای رحیم¬پور علت اصلی انشعاب در گروه انجمن پیروان قرآن را سیاسی دانسته و می¬گوید: «سال 1335 و 1336 که عابدزاده را گرفتند. من وقتی برای دیدنش به زندان رفتم احمدزاده گفت که خودش را باخته. ما هم دیدیم انجمن پیروان قرآن با این تشکیلات اگر دست ساواک بیفتد پدر همه در می‌آید بنابراین آمدیم و انجمن را خراب کردیم. من آنجا بعد از عابدزاده، وقتی نبود، من دعای کمیل را می‌خواندم. ریزه ریزه کاری کردیم که مردم از انجمن فاصله بگیرند و می‌گفتیم بروید درس بخوانید. بروید دانشکده (در دعای ندبه و کمیل می‌گفتیم) انجمن را خراب می‌کردیم چون شنیدیم که عابدزاده خودش را باخته نمی‌خواستیم این سازمان به این خوبی دست ساواک بیفتد. این را هم بهم زدیم. خدا رحمت کند عابدازده را که به تمام معنا مذهبی موجه و متدین بود؛ اما این نقطه ضعف سیاسی را داشت که نمی‌دانست چه کار می‌شود؟ ما که نیروی پخته سیاسی بودیم با همین آقای سررشته‌دار و غنیان بهم زدیم.» (رحیم‌پور، حیدر، شماره بازیابی: 18859) روایت رحیم‌پور موافق با خاطرات مرحوم غنیان در مصاحبه با مرکز اسناد انقلاب اسلامی می‌باشد؛ غنیان در مورد جدایی خودشان از عابدزاده می‌گوید: «ساواک داشت می‏خرید دیگر، حاج آقا عابدزاده را دعوت کرده بودند منزل معاون ساواک شام بدهد، مثلاً با رئیس ساواک شام بخورد. با رئیس ساواک شام خوردیم دیگر این خریدن بود دیگر، حاج آقا خریده شد، نیمه شعبان هم که جشن گرفت عکس شاه را زد. ما هم در رفتیم دیگر، رفقا هم بعضی‏ها در رفتند بعضی‏ها هم که ساده لوح بودند همانجا ماندند. رها کردیم دیگر رفتیم که بعدها من رفتم دیگر منزل کرامت و ما آنجا جشن[نیمه شعبان] گرفتیم.» ایشان همچنین می‌افزاید: «ایشان واقعاً ترسیده بود، وقتی هم گفته بودند که تو باید این بناها را واگذار کنی گفته بود: چشم.» (غنیان، عبدالرضا، شماره پرونده: 7672) حسین غنیان اختلاف در مسائل سیاسی را تنها مقدمه‌ای برای انشعاب دانسته و موضوع اصلی اختلاف را همان مخالفت با تاسیس دبیرستان ذکر می‌کند: «ایشان به آن صورت نبود که دوست داشته باشد از فعالیت سیاسی دست بکشد، به هر حال یک مقداری آن اذیت و آزارها رویش تاثیر گذاشته بود، ضعیف شده بود ولی آنجور آدمی هم نبود که بگوید من دیگر نمی‌خواهم آدم سیاسی باشم. چون یک عمری همینجور کارها را کرده بود، یک عمری مبارزه کرده بود، آدمی که یک عمر مبارزه کرده مطمئن باشید که یک هو یخ نمی‌کند؛ چرا یک مقداری ایشان شل شده بود. بعد هم آن مسائل پیش آمد و دبیرستان و این‌ها، دیگر مسائل یک مقداری با هم هماهنگ شد، مردم هم دیگر درست کردند.» (غنیان، حسین، کد: 1. 57. 106) سررشته‌دار کناره‌گیری سیاسی عابدزاده را معلول سرخوردگی از شکست 28مرداد 32 می‌داند: «همه چیزها را کودتای 28 مرداد قبضه کرده بود. خود این سبب شد یک افسردگی فراوانی در سلسله چین‌های این جمعیت ها به وجود بیاید و من جمله آقای عابدزاده و آقای حلبی. این‌ها به تدریج از کارها دلسرد شدند. و سرخورده، یعنی[دیگر] مجالس سیاسی را نداشتند. (سررشته‌دار، ابوالحسن، شماره پروند: 9082) آقای قمی نیز اگرچه به علت اختلاف بین آن دو بزرگوار اشاره‌ای نکرده، اما زمان این اختلاف را درست زمانی می‌داند که عابدزاده از زندان تهران برگشتند و بیان می‌دارند: «اواخر یک وقتی حاجی عابدزاده را از طرف ساواک بردند تهران و مدتی آنجا عابدزاده زندانی بود همه کاره مهدیه ایشان[غنیان] بود. حاج آقا که از آنجا برگشتند نمی‏دانم یک اختلاف نظری بینشان پیش آمد که حاج آقای غنیان از عابدزاده جدا شدند، بعد همین مجلس دعای ندبه که الان هم هست همین را تأسیس کردند و ایشان فعالیت‌های [جدیدی] شروع کردند.» (قمی، حسین، کد: 1. 49. 106) حال با توجه به گزارش‌های موجود می‌توان نتیجه گرفت که این اختلاف جنبه سیاسی و اجتماعی داشته است؛ که جنبه اجتماعی اختلاف، همان تفکرات سنتی عابدزاده و مخالفت ایشان به ادامه تحصیل نوجوانان در دبیرستان و جنبه سیاسی اختلاف، کناره‌گیری عملی عابدزاده از فعالیت‌های سیاسی بود. بایستی متذکر شد با توجه به آنکه این اختلاف بعد از بازگشت عابدزاده از زندان ساواک نمود عینی بیشتری پیدا کرده است؛ به نظر می‌رسد که اختلاف در رفتار سیاسی نقش مهمتری در این جدایی داشته است. هنگامی که اختلاف غنیان با عابدزاده در میان فعالین فرهنگی و مذهبی مشهد نمود پیدا کرد. براساس سنت دیرینه جامعه ایرانی گروهی از فعالین انجمن پیروان قرآن واسطه شده تا مجدداً ارتباط میان این دو شخصیت فعال فرهنگی و مذهبی مشهد را احیا نمایند. آقای حسین غنیان در این مورد می‌گوید: «چند سالی گذشت و بعد هم بزرگ‌ترهای انحمن پیروان قرآن آمدند پهلوی حاج آقا که حاج آقا شما با همدیگر، اصلا ما خانه رفت و آمد بودیم با حاجی عابدزاده اصلا. اینجوری نبود، با هم خیلی قاطی بودیم، بچه‌هایش با ما مثل برادر بودیم، می‌رفتیم، می‌آمدیم، آن‌ها خانه ما، ما خانه آن‌ها، بازی می‌کردیم با هم، اصلا قاطی بودیم با هم. این مسائل اختلاف فکری یک مقداری این‌ها را فاصله انداخت. بعد دیگر بزرگ‌ترهای انجمن پیروان قرآن یک چند سالی گذشته بود، آمده بودند که حاج آقا شما به هر حال دو نفرتان یکی بودید، حالا حیف است اینجوری مثلا. حاج آقا گفت من حرفی ندارم، من مخلص حاج آقا عابدزاده هم هستم، دستش را هم می‌بوسم. آخر ایشان یک مقداری بد کینه است. بالاخره حاج آقا هم رفته بودند صحبت کرده بودند، یک روز دیگر حاج آقا را برداشته بودند آمده بودند پهلوی حاج آقا عابدزاده و روبوسی کرده بودند و دیگر مسائل حل شده بود.» (غنیان، حسین، کد: 1. 57. 106) اگرچه آقای غنیان به واسطه آشتی ظاهری عابدزاده با مرحوم پدرشان مسائل را حل شده تلقی کردند. اما از سویی این آشتی در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت و مرحوم عابدزاده دهه آخر عمر خویش را می‌گذراند و ایشان دیگر نقش تاثیرگذار گذشته را در جامعه مشهد نداشت. و از سویی دیگر هیچگاه ارتباط غنیان با حاجی عابدزاده مثل سال‌های دهه 1320ش پررنگ و موثر نبود. و تنها محدود به یک احوالپرسی معمولی گردید. االبته بایستی افزود که آقای حسین غنیان اختلاف مذکور را چندان بزرگ و جدی ندانسته و ریشه بزرگ نمایی این اختلاف را به گروهی در جامعه نسبت می‌دهد که از صمیمیت‌ها رنج می‌برند و می‌گوید: «متاسفانه بعضی‌ها در جامعه ما هستند که از بعضی صمیمیت‌ها مثل اینکه رنج ببرند، اینطوری است، می‌خواهند تفرقه درست کنند، زود دنبال یک بهانه‌ای هستند که یک چیزی را، یک کاهی را کوه بسازند و زود فاتحه بخوانند به همه چیز. نه بابا یک چنین چیزی نبود. بالاخره اختلاف فکری بود. همان موقع هم که قهر بودند باز به قول گفتنی خانم‌ها این طرف و آن طرف در مجالس با هم رفت و آمد می‌کردند، همدیگر را می‌دیدند، حالا حاج آقا رفتارهای خاص خودش را داشت و حاج آقای ما هم به او احترام می‌گذاشت. آشتی ایشان نیز مربوط به قبل از انقلاب بود. فکر می‌کنم سال 55- 56 آن موقع‌ها بود.» (همان) در هر حال این اختلاف فکری و سیاسی هیچگاه سبب نشد که این دو شخصیت بزرگوار به صورت علنی در مقابل هم موضع‌گیری کنند. و حتی در مواردی چون آتش سوزی مهدیه در سال 1339ش غنیان به منظور جبران خسارت‌های مردم سند منزل خویش را به مرحوم عابدزاده تقدیم کرد که ایشان از قبول این کمک خودداری کرد. (بذرکار: 1378، ص 76)

6) آشنایی غنیان با کرامت

در مورد زمان آشنایی کرامت با غنیان اطلاعات دقیقی در دست نیست و مهمترین گزارش‌های موجود، مصاحبه‌هایی است که دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی با برخی از شخصیت‌های مرتبط آن زمان صورت داده است؛ محمدتقی غنیان مسئله آشنایی کرامت با پدرشان را مربوط به قبل از بنای کرامت دانسته که این آشنایی را در حد یک سلام و علیک می‌داند و بیان می‌کند: «حاجی کرامت با پدر من یک آشنایی[مختصری] در حد سلام و علیک داشت. اینجا که ما الان نشسته‌ایم- یعنی خانه حاجی کرامت- را مرحوم غفوری، که یک معمار قدیمی بود، ساخت. مرحوم غفوری از معمار‌های گردن کلفت مشهد بود... تا اینکه [مرحوم غفوری] به کارهای چوبی[خانه] رسید. پدرم در حقیقت به خاطر کارهای چوبی به این خانه آمد. یعنی پدرم بیشتر از طریق مرحوم غفوری داخل این خانه آمد. (غنیان، محمدتقی، کد: 1. 6. 106)

با توجه به ویژگی‌های شخصیتی غنیان، که پیشتر نیز به آن اشاره شد؛ ساخت بنای کرامت و فضای بزرگ این ساختمان سبب شد که ایشان با نزدیکی بیشتر به کرامت، از این فضا و همچنین موقعیت جغرافیایی ویژه آن در اجرای برنامه‌های فرهنگی و مذهبی خود بهره ببرد. محمدتقی غنیان در مورد جایگاه بنای کرامت، از نظر بزرگی و امکانات ساختمانی، و همچنین شروع شکل‌گیری برنامه‌های مذهبی در آن می‌گوید: «اینجا تقریباً سه تا خانه بود. یک خانه‌ی قدیمیِ مرحوم کرامت بود که جلوی خیابان بود که یک حالت قدیمی داشت که آنجا زندگی می‌کرد بعد اینجا یک خانه بزرگتری بود. همین جایی که ما هستیم،[سالن اصلی مسجد کرامت] یک صحن حیاط خیلی بزرگی داشت و یک خانه کوچکی در پشت این بود، سه تا پلاک بود. این سه تا خانه را مرحوم کرامت خرید و خراب کرد[و به وسیله‌ی مرحوم غفوری یک ساختمان بزرگ ساخت]. الان اینجایی که ما هستیم منزل حاجی کرامت بود این یک قطعه را ایشان به عنوان منزل ساخت و از این در به بعد[درب حد فاصل حسینیه و مسجد] صحن حیاط بود که حیاط بزرگی هم بود. یک حوض آب بزرگ هم وسطش بود، باغچه‌ای هم داشت. این ساختمان زمانی که ساخته شد- یعنی سال 42 یا 43 - خانه خیلی شیکی بود. آن ایام من حدودا ده- یازده ساله بودم. سه طبقه اینجا ساختمان بود و زیرش هم ساختمان بود... مرحوم غفوری، پدر من را برای نجاری به این خانه آورد. پدرم آمد درهای خانه را بسازد، در همین اثنایی که اینجا مشغول نجاری بود با حاجی کرامت نزدیک شدند. مرحوم کرامت از پدر من بزرگتر بود، البته خود پدر من هم ورزشکار باستانی بود. همین دلایل باعث شد این دو با هم آشنا بشوند و صمیمی شوند. مرحوم پدرم وقتی که بالا را ساخت کم کم گفت اینجا جای خوبی برای روضه خوانی هست.» (همان) تاثیر آشنایی غنیان بر شخصیت کرامت آنچنان پررنگ بوده که بسیاری از کسانی که به هر شکلی با مسجد کرامت در ارتباط بوده‌اند از این تاثیر و نفوذ صحبت کرده‌اند. محمدتقی غنیان می‌گوید: «آقای خامنه‌ای گاهی اوقات با مرحوم کرامت شوخی می‌کردند، می‌گفتند حاج آقای غنیان شما را از کجا پیدا کرد؟» در هر حال، مرحوم کرامت به تدریج بنای کرامت را به شکل کامل در اختیار مرحوم غنیان قرار داد. در این رابطه محمدتقی غنیان می‌گوید: «حتی کم کم طوری شد که این پایین را هم صاحب شدند، اصلا ایشان رفت یک خانه دیگری گرفت اینجا را چادر زدند و بعد هم کم کم حالت مسجد شد. نهایتا مرحوم کرامت جای زندگی هم نداشت و خوب واقعاً مرحوم کرامت پایداری کرد. نمی‌دانم چه بود چون عرض کردم حاجی نه اصلا حالت سیاسی داشت نه با این آقایان محشور بود اینها را اصلا نمی‌شناخت.» (همان) متاسفانه در خاطراتی که از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی از مرحوم غنیان گرفته شده است، صحبتی از چگونگی آشنایی و ارتباط ایشان با کرامت به میان نیامده است، اگرچه در همین مصاحبه نیز غنیان بیان داشته که جا دارد یک نوار در مورد حاج آقای کرامت صحبت کنند. (غنیان، عبدالرضا، شماره پرونده: 7672) اما تنها در مورد فعالیت سیاسی بنا و مسجد کرامت آن هم به صورت کلی و محدود صحبت شده است. با این وجود، می‌توان حدس زد که آشنایی غنیان با کرامت در ارتباط با برخی از مسائل که جامعه بازاری و مذهبی مشهد با آنها در ارتباط بوده‌اند محقق شده است که مهمترین آن‌ها عضویت در انجمن پیروان قران، فعالیت‌های اجتماعی- فرهنگی بازار از قبیل امورخیریه و برگزاری مسائل مذهبی بوده است؛ در این میان گزارش قابل توجهی از فعالیت مرحوم کرامت در انجمن پیروان قرآن موجود نیست و در خوشبینانه ترین حالت می‌توان گفت که ایشان رفت و آمدی با انجمن پیروان قرآن نیز داشته است. اما بازار، برگزاری مراسم‌های مذهبی و همچنین امور خیریه فعالیت‌هایی است که ما را بی هیچ قید و شرطی به شروع آشنایی و ارتباط این دو شخصیت رهنمود می‌نمایند؛ اگرچه در این خصوص نیز گزارشی که زمان آشنایی کرامت با غنیان را مشخص بنماید وجود ندارد. اما با توجه به خصوصیاتی که در مورد این دو بزرگوار روایت شده می‌توان حدس زد که این آشنایی به سال‌ها قبل از بنای کرامت و در زمان فعالیت غنیان در انجمن پیروان قرآن و همچنین مسافرخانه طوس برمی‌گردد؛ یعنی درست زمانی که کرامت در تکیه کرمانی‌ها نذری می‌داد. (کفشدارطوسی، حسین، کد: 1. 45. 106) در هر حال روابط غنیان با کرامت در اثنای ساخت و ساز بنای کرامت گسترده‌تر شد و این بنا در سال 1344ش مرکزی برای فعالیت گروه جدا شده از انجمن پیروان قران گردید. (بهبودی: 1390، ص 480)

نتیجه‌گیری

غنیان یکی از شخصیت‌های تاثیرگذار بازار مشهد از دهه بیست به بعد به شمار می‌رود. فعالیت‌های مذهبی و اجتماعی ایشان با برگزاری مخفی سوگواری امام حسین (ع) آغاز و پس از آن به همکاری با مرحوم عابدزاده و انجمن پیروان قران ادامه پیدا کرد. غنیان و برخی از دوستان همفکرش، تا زمانی که انجمن پیروان قران به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی خویش ادامه می‌داد، همراه انجمن مذکور و در کنار عابدزاده مشغول به فعالیت بودند. اما زمانی که عابدزاده به واسطه تهدید حکومت دست از فعالیت‌های سیاسی کشید و همچنین با ادامه تحصیل دانش‌آموزان در مقطع دبیرستان مخالفت کرد. این گروه از تشکیلات عابدزاده جدا شده و فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی خویش را مستقل از عابدزاده، اما متاثر از سبک فعالیت‌های ایشان، ادامه دادند.

منابع و مآخذ

الف: منابع مکتوب

1- احمدزاده هروی، طاهر، دغدغه‌های بزرگداشت آل احمد در مشهد، مجله یادآور، شماره 3، شهریور و مهر و آبان 1387.

2- ازغدی رحیم‌پور، حیدر، از انجمن پیروان قران تا انجمن حجتیه، تهران، انتشارات طرح نو، 1388.

3- بذرکار، موسی، اقدامات حاجی عابدزاده در راستای امور مذهبی، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه آزاد، واحد مشهد، 1378.

4- بهبودی، هدایت‌الله، شرح اسم: زندگی‌نامه آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای (1357-1318)، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1390.

5- حضرت آیت‌الله العظمی حاج سیدمحمدهادی میلانی به روایت اسناد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، 1381.

6- حکیمی، محمدرضا، عقل سرخ، تهران، انتشارات دلیل ما، 1383.

7- صنعتی، محمدحسن، علی‌اصغر عابدزاده خراسانی، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 10، زمستان 1384.

8- گروه نویسندگان، مشاهیر مدفون در حرم رضوی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1388.

9- منصوری، پروین، تاریخ شفاهی کانون نشر حقایق اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384.

10- نظرزاده، محمد، انجمن پیروان قران مشهد: فعالیت‌های مذهبی، آموزشی، سیاسی و اجتماعی با تاکید بر کارهای علی اصغر عابدزاده، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی 1394. ب: منابع شفاهی

1- مصاحبه رحیم‌پور ازغدی، حیدر، شماره بازیابی: 18859، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

2- مصاحبه رحیم‌پور ازغدی، حیدر، کد: 1. 28. 106، آرشیو دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی.

3- مصاحبه سرافرازیزدی، علی، کد:‌1. 33. 106، آرشیو دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی.

4- مصاحبه سررشته‌دار، ابوالحسن، شماره پرونده: 9081و 9082؛ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

5- مصاحبه سینی‌چی، یوسف، بی‌کد، آرشیو دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی.

6- مصاحبه غنیان، حسین، کد: 1. 57. 106، آرشیو دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی.

7- مصاحبه غنیان، عبدالرضا، شماره پرونده: 7672، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

8- مصاحبه غنیان، محمدتقی، کد: 1. 6. 106، آرشیو دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی.

9- مصاحبه قمی، حسین، کد: 1. 49. 106، آرشیو دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی.

10- مصاحبه کفشدارطوسی، میرزاحسین، کد: 1. 45. 106، آرشیو دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی.