تفاوت میان نسخه‌های «خانم معلم رودسری؛ بیدارگر دختران دانش آموز سبزواری»

از قصه‌ی ما
(صفحه‌ای تازه حاوی «== ا'''ز تولد تا ازدواج''' == '''جهانتاج پورهاشم''' متولد رودسر است؛ شهری کوچک در شر...» ایجاد کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۲۰ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۵۷

از تولد تا ازدواج

جهانتاج پورهاشم متولد رودسر است؛ شهری کوچک در شرق گیلان با بافتی سنتی و مذهبی. پدرش در این شهر صاحب داروخانه‌ای به‌نام پاستور بود. او متأثر از مادرش که زن مؤمنه و محجبه‌ ای بود، حجاب چادر را برگزید، با وجود اینکه هیچ اجباری از طرف خانواده در بارۀ حجاب وجود نداشت. از کودکی به‌ واسطۀ علاقۀ پدرش به مطالعه، عاشق کتاب بود و با کتاب‌های جلال آل‌احمد، صمد بهرنگی، دکتر علی شریعتی و... آشنایی داشت. جهانتاج با آیت‌الله خمینی ‌هم از طریق یک کتاب‌ فروشی در رودسر آشنا شد.سال 1349 برای تحصیل در رشتۀ زبان انگلیسی به تهران رفت. آنجا پایش به جلسات دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد باز شد. خرداد ۱۳۵۳ دوران دانشجویی را به پایان رساند. شهریور همان سال به استخدام آموزش‌وپرورش درآمد و تا سال 1355 در مدارس لاهیجان تدریس کرد. همان سال با دکتر صادقی که داروساز بود ازدواج کرد.

هجرت به سبزوار

شهریور ۱۳۵۵، زمانی که تازه ازدواج کرده بود، همسرش به‌عنوان داروساز در بیمارستان حشمتیۀ شیر و خورشید سبزوار استخدام شد؛. لذا او هم به تبعیت از همسر به سبزوار منتقل و از مهر آن سال در دبیرستان‌های دخترانۀ گوهرشاد و به‌ویژه ششم بهمن، به تدریس زبان انگلیسی مشغول شد. او که نمی‌توانست نسبت به مسائل پیرامونش بی‌اعتنا باشد، دنبال شیوه‌ای برای افزایش آگاهی‌های اجتماعی دانش‌آموزان بود. برای همین در کلاس‌هایش، کتاب‌هایی از جلال آل‌احمد و دکتر شریعتی معرفی می‌کرد.

سامان دادن به کتابخانه دبیرستان ششم بهمن

جهانتاج وقتی وضع کتابخانۀ دبیرستان ششم بهمن را دید، تصمیم گرفت سر و سامانی به آن بدهد. اولین قدم آگاه‌ کردن دانش‌آموزان مدرسه از اهمیت کتاب بود. هر روز برای هر کلاس 10 دقیقه وقت می‌گذاشت و از لزوم توجه به کتاب و سامان‌دهی کتابخانۀ مدرسه می‌گفت. این تلاش‌های دل‌سوزانه نتیجه داد؛ به‌طوری که در عرض یک هفته، 700 جلد کتاب برای کتابخانه جمع شد. فعالیت‌های جهانتاج همۀ شاگردانش را تحت تأثیر قرار داده بود، از جمله دختر سرهنگ شمس، رئیس وقت شهربانی سبزوار. سرهنگ در پی پیدا کردن دلیلی برای تغییرات دخترش به کتابخانۀ مدرسه می‌رسد. او برای بررسی اوضاع، ساواک اطلاع را در جریان قرار می‌دهد. ساواکی‌ها از کتابخانۀ مدرسه بازدید می‌کنند و کتاب دختر رعیت که دربارۀ انقلاب جنگل بود را برمی‌دارند و می‌روند.

علیه مقاله روزنامه اطلاعات

جهانتاج که از معلمان با حجاب دورۀ پهلوی بود، دختران دبیرستانی را هم به رعایت حجاب سفارش می‌کرد؛ به‌طوری که در یکی از کلاس‌هایش، از بین ۳۸ دانش آموزدانش‌آموز ۲۵ نفرشان روسری سر می‌کردند. این اقدامات او ساواک را حساس کرده بود. آن‌ها منتظر فرصتی بودند برای برخورد با او تا اینکه در یکی از روزهای پایانی بهمن۱۳۵۶، جهانتاج پورهاشم که از کشتار مردم قم و تبریز بعد از اهانت به امام در روزنامۀ اطلاعات، به‌شدت عصبانی و اندوهگین بود، روزنامۀ مزبور را در کیفش گذاشت و به کلاس رفت. مقاله را برای دانش آموزان خواند و دروغ ها و تهمت هایش را برایشان شرح داد.

ممنوع التدریسی

دو هفته بعد، آموزش‌وپرورش خراسان همراه هیئتی برای بازدید به کلاس خانم پورهاشم می‌آید. او وقتی با معلم و دانش‌آموزانی محجبه روبه‌رو می‌شود، جا خورده و خطاب به دانش آموزان زبان به نصیحت می‌گشاید که: «چرا خودتان را زشت کرده‌اید؟ در قرآن اصلاً دربارۀ حجاب چیزی ننوشته است.» یکی از دانش آموزان با اشاره سر از خانم معلم رودسری اجازه صحبت می خواهد و در جواب مدیر کل می گوید: «نخیر. اینکه شما می‌گویید غلط است. در قرآن در چهارده آیه صریحاً به حجاب اشاره شده است.‘» جهاناج پورهاشم هم حرف او را تأیید می کند. مدیرکل بعد از شنیدن این حرف با عصبانیت از کلاس خارج می شود. اما این پایان ماجرا نبود؛ روز بعد جهانتاج را به آموزش‌وپرورش سبزوار احضار می‌کنند. درآموزش‌وپرورش به او ابلاغ می‌شود که خود را به اداره‌ کل معرفی کند. آنجا مدیرکل به او پرخاش کرده و می‌گوید: «تو بی‌خود می‌کنی مردم را به راه راست هدایت می‌کنی. تو معلم زبان هستی، دَرسَت را بده. تو چه‌کار به دین و ایمان مردم داری؟!. دیگر حق نداری به کلاس بروی.» بدین ترتیب، جهانتاج ممنوع‌التدریس می‌شود.

بعد از ممنوع التدریسی؛از تکثیر اعلامیه تا راه اندازی تظاهرات

ممنوع‌التدریسی او را منفعل نکرد. روزهای اول تعلیق از معلمی، دانش‌آموزانش که هیچ معلم زبان دیگری را قبول نداشتند به خانه‌اش می‌آمدند و او آنجا برایشان درس می‌گفت و تمرین حل می‌کرد. این رفت‌وآمدها باعث شد با تعدادی از دانش‌آموزان صمیمی‌تر شود و از دل کلاس‌های خانگی، جلسات تکثیر و توزیع اعلامیه شکل بگیرد. او در کنار کمک به تکثیر و توزیع اعلامیه‌هایی که شهید رجبعلی ابراهیمی می‌آورد، در مجالسی که محمد رحیمی ترتیب می‌داد نیز سخنرانی می‌کرد. جهانتاج با مکتب نرجس هم مرتبط شده بود و آنجا نیز برای دانش‌آموزان کلاس تشکیل می‌داد. به همت جهانتاج پورهاشم هفدهم دی ماه 57 به‌مناسبت سالروز کشف حجاب و اعتراض به آن، تظاهراتی را از جلوی مکتب نرجس راه افتاد. او به زنان و دختران توصیه کرد با زدن پوشیه و گرفتن حجاب کامل در این راهپیمایی شرکت کنند. نزدیک به 5 هزار زنِ سبزواری از مکتب نرجس در خیابان پهلوی، به‌سمت مسجد جامع راهپیمایی کردند. آن روز فقط زنان در تظاهرات بودند و تنها چند نفر از مردان، حراست تظاهرات را برعهده داشتند.

بعد از انقلاب

روزها و ماه‌های اول انقلاب خیلی ملتهب و پر از تعارض و تقابل گروه‌ها و جریان‌های مختلف بود. این اصطکاک‌های سیاسی به مدارس هم کشید؛ حتی مدارس دخترانه. جهانتاج برای مدیریت این وضع، در دبیرستان ۱۷شهریور قوانینی وضع کرده بود. یکی اینکه توی کلاس‌ها فقط عکس امام باید نصب باشد و طرف‌داران گروه‌های مختلف حق ندارند عکسی از رهبر جریانشان را به کلاس بیاورند؛ دیگر اینکه برای هر جریانی، از حزب‌اللهی‌ها تا چپ‌ها و مجاهدین، توی راهروی مدرسه تابلویی اختصاص داده بود تا تبلیغاتشان را به آن بچسبانند. هیچ‌کس هم حق نداشت اعلامیه‌های گروه دیگر را پاره کند. او تا تیر۱۳۵۹ در سبزوار به خدمت مشغول بود؛ سپس به‌دلیل مسائل خانوادگی به زادگاه خود رودسر بازگشت.

منبع

دایره المعارف انقلاب سبزوار