تفاوت میان نسخه‌های «فاطمیون از داعش تا جبهه کرونا»

از قصه‌ی ما
(صفحه‌ای تازه حاوی «مدتی است که خانم‌های افغانستانی و ایرانی در کنار هم در کارگاه تولید ماسک دان...» ایجاد کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۳۰

مدتی است که خانم‌های افغانستانی و ایرانی در کنار هم در کارگاه تولید ماسک دانشگاه صنعتی شیراز مشغول هستند. نکته قابل تأمل آمادگی روحی خانم‌های افغانستانی است. آن‌ها جنگ را با همه فرازونشیب‌هایش تا همین چند سال قبل احساس کرده‌اند و به‌واسطه همین شرایط جنگ، بیماری‌های متنوعی را چشیده‌اند.

امروز جنگ بر خلاف تصور عمومی که از آن در اذهان تداعی می‌شود، تصویر خاکریز و لباس خاکی و اسلحه ندارد. جبهه‌اش بیمارستان‌هاست و رزمنده‌هایش سفیدپوش‌اند. اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، پشتیبانی جنگ یکی از آن لایه‌های پنهان اما مهم است که مثل سرچشمه‌ای از تک‌تک خانه‌ها جوشیده و به هم می‌پیوندد تا رود خروشانی شود برای کمک به خط مقدم نبرد.امروز سرچشمه‌های مقابله با کرونا را بین مردمی پیدا می‌کنیم که تخصص مبارزه با ویروس کرونا برای حضور در خط مقدم را ندارند، اما دلیلی نمی‌بینند که دست از مجاهدت بکشند و رزمندگان خط مقدم در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی را در مسیر مقابله با کرونا تنها بگذارند. ضدعفونی‌کردن خیابان‌ها، تهیه مواد خوراکی برای بیمارستان‌ها و راه‌اندازی کارگاه‌های مردمی دوخت ماسک و گان و نیز دستکش‌سازی، نمونه‌های این جوشش مردمی ایرانی‌هاست.

اما از میان همه این فداکاری‌ها و ازخودگذشتگی‌ها، کارگاه ماسک‌سازی‌ دانشگاه صنعتی شیراز وضعیت ویژه‌تری دارد و نگاه‌ها را به سمت خودش چرخانده است. در این کارگاه، جمعی از مهاجرین افغانستانی که همه از خانواده‌های شهدای لشکر فاطمیون هستند، به صورت داوطلب، دوشادوش ایرانی‌ها مشغول به کارند.

آشنایی با کارگاه لیلا قنبریان، متولد ۱۳۶۶ است. دوران دانشجویی خود را در سال۹۱ در اصفهان به پایان رساند. پس از آن به عنوان خادم‌الشهدا در قالب اردوهای راهیان نور فعالیت کرده‌ و از سال ۱۳۹۴ هم به امور خانواده‌های شهدای لشکر فاطمیون در استان فارس رسیدگی می‌کند. او درباره‌ی کارگاه تولید ماسک دانشگاه صنعتی شیراز می‌گوید: «می‌توان گفت که این کارگاه دومین کارگاه تولید ماسک به صورت جهادی در شیراز است که فعالیت خود را از تاریخ ۱۹اسفندماه آغاز کرد. این کارگاه در ابتدا با ۲۰ نیرو شروع به کار کرد. به سرعت با استقبال نیروهای داوطلب مواجه شد و به جمعیتی حدود ۸۰ نفر رسید. هر روز ساعت ۲۰ از طریق گروهی در فضای مجازی از مخاطبین خواسته می‌شود که راس ساعت هشت‌ونیم اعلام حضور کنند و پس از آن، ۲۵ نفر اول، نفرات روز بعد را تشکیل می‌دهند. خانم دوست‌فاطمه ساعت هشت در گروه اعلام می‌کند که ما فردا بیست و پنج نفر نیرو لازم داریم. هر بار هم به نیت یکی از شهدا یا ائمه آغاز می‌کنیم. استقبال طوری است که در کمتر از سه دقیقه، ۲۵نفر داوطلب اعلام آمادگی می‌کنند و گروه بسته می‌شود. ساعت کار کارگاه یکسره از ۸صبح تا ۵ عصر است. زمان استراحتی کوتاه هم یکی حدود ساعت۱۱ و یکی هنگام نهار و نماز دارد و خود خانم دوست‌فاطمه زحمت ناهار همه را می‌کشد.»

کارگاه در سه بخش مشغول به کار است. دو‌ تا از بخش‌ها به برش و دوخت اختصاص دارد که برش با دستگاه و دوخت با دو نوع چرخ سردوز و آلترا انجام می‌گیرد. بخش دیگر که پایین‌ترین طبقه اینجاست به اتاق استریل اختصاص یافته ‌است. در این اتاق دستگاه اتوکلاو داریم که با همکاری دانشگاه علوم پزشکی تهیه شده است. این دستگاه در هر نوبت حدود ۸۰۰ ماسک را در مدت ۲۵ تا ۳۰ دقیقه استریل می‌کند. روزانه بین ۶ تا ۱۳هزار ماسک در این کارگاه تولید می‌شود. بسته‌بندی و پرس ماسک‌ها هم در همین طبقه و در محیط کاملا استریل انجام می‌شود تا برای توزیع در اختیار ارگان‌ها، نهاد‌ها، خیریه‌ها، مساجد و گروه‌های جهادی قرار بگیرد و در مناطق محروم پخش شود. برای جلوگیری از هر شبهه‌ای، مجموعه‌های فعال، فقط با نامه علوم پزشکی استان تعداد ماسک مورد نیاز خود را تحویل می‌گیرند.

به دنبال حسنات خانم قنبریان درباره افراد حاضر در کارگاه می‌گوید: «روزهای اول وقتی استوری می‌گذاشتم، بازخوردش این بود که نروید و از تجمع‌های غیرضروری جلوگیری کنید. در جوابشان می‌گفتم که اگر قرار باشد ما نرویم، آن پزشک و پرستاری که دارد کار می‌کند هم نباید برود، چون در آنجا هم تجمع هست. اگر او هم نرود، پس قرار است چه کسی کمک کند؟ مگر حضرت آقا نگفتند هر کاری که باعث جلوگیری از شیوع این بیماری شود، یک حسنه حساب می‌آید؟ خب الان آن پرستار وسط میدان جنگ هست و من هم در پشت جبهه باید وظیفه‌ام را انجام دهم.»

تعداد خانواده‌های شهدای لشکر فاطمیون در فارس ۳۰ خانوار است که ۲۸ خانواده ساکن شیراز هستند. کسانی که به کارگاه می‌آیند اغلب خواهران شهدا هستند. البته یکی از همسران و یکی از مادران نیز همکاری دارند. می‌گوید وقتی موضوع تولید ماسک را با آنان در میان گذاشت، با استقبال خوبی روبرو شده است: «حتی تماس نگرفتم. در همان گروهی که در فضای مجازی داریم گفتم کارگاهی هست برای تولید ماسک، از فردا می‌­آیید؟ بعضی‌ها گفتند بله. گفتم در دانشگاه صنعتی است، می­توانید بیایید؟ تایید را که از بچه‌­ها گرفتم، با مسئولان کارگاه صحبت کردم که در حد امکان، رفت‌وآمدشان هم هماهنگ شود.»

با این حال خانواده‌ها در ابتدا به واسطه جو روانی شیوع بیماری و همچنین عدم آشنایی با محیط کارگاه، کمی ترس هم داشتند. ولی به مرور وضعیت متفاوت شد.

«بچه‌هایی هستند که خانواده‌هایشان خیلی حساسند. از اینجا مستقیم به خانه می‌روند و قرنطینه می‌شوند. یکی از بچه‌ها کلا در زیرزمین خانه‌شان قرنطینه است و اصلا به او اجازه نمی‌دهند که به جمع خانواده اضافه شود. او هر روز به کارگاه می‌آید و دوباره به همان زیرزمین برمی‌گردد. البته الان که با فعالیت او بیشتر آشنا شده‌اند و متوجه شده‌اند که ما در کارگاه همه نکات بهداشتی را رعایت می‌کنیم، خیلی با او بهتر شده‌اند و اجازه می‌دهند برای دقایقی به داخل خانه رفت‌وآمد کند.»

سایه پدری شاید این سوال به ذهن بیاید که چرا خانواده‌های شهدای مدافع حرم افغانستانی، هنوز در ایران زندگی می‌کنند. به این واقعیت کمتر پرداخته شده که جامعه افغانستان متشکل از بیش از ۸۰درصد اهل سنت و تنها حدود ۱۷درصد شیعه است. متاسفانه برخی فرقه‌های افراطی و بقایای گروهک‌های طالبان و داعش نیز در میان مردم این کشور تاثیرگذارند. اضافه بر این حکومت افغانستان روی خوشی به نیروهای لشکر فاطمیون نشان نمی‌دهد.

خانم اکبری؛ همسر ۲۴ ساله شهید مدافع حرم افغانستانی است و پس از شهادت همسرش به ایران آمده است: «کسی نمی‌دانست همسرم به سوریه رفته است، کسی می‌پرسید می‌گفتیم ایران است. البته اقوام اطلاع داشتند، اما کسانی که مخالف هستند، نه. چون برخی فرقه‌های سنی‌ افرطی در افغانستان هستند و نمی‌توانی به او اعتماد کنی مگر این که او را بشناسی. اگر متوجه شوند کسی به سوریه رفته، حتی از لحاظ جانی هم در خطر هستند. چه برسد به اینکه بفهمند شهید هم شده ‌است. به همین دلیل شهید سلیمانی از سمت ایران تصمیم گرفت که شهدای مدافع حرم افغانستانی و پاکستانی را حمایت کرده و از خانواده‌شان بعد از شهادت دعوت می‌شود به ایران بیایند. حالا بعضی‌ها هم هستند که قبول نمی‌کنند و همان‌جا می‌مانند و خطرها را به جان می‌خرند. من چون یک دختر بچه ۴ساله داشتم و برادری هم نداشتم، برای حفظ جان دخترم به ایران آمدیم و حالا سه سال است که مقیم شیراز هستم.»

خانم لیلا اکبری؛ همسر شهید عباس حسنی از شهدای افغانستانی درباره‌ی کار در کارگاه تولید ماسک می‌گوید: «چون هر شیفت یکسره تا ۵عصر در کارگاه مشغول هستم، دخترم بی‌تابی می‌کند. وقتی به او می‌گویم که رفته‌ام تا کمکی برای شکست این بیماری کرده باشم، خوشحال می‌شود و دوری‌ام را تحمل می‌کند. بعد هم با او درس‌های عقب‌مانده‌اش را کار می‌کنم. درست است کمی خسته می‌شوم، ولی احساس رضایت دارم»

جشن تولد خواهر کوچک شهید مدافع حرم؛ سیدجواد سجادی در کارگاه تولید ماسک دانشگاه صنعتی شیراز دل شیر مدتی است که خانم‌های افغانستانی و ایرانی در کنار هم در کارگاه تولید ماسک دانشگاه صنعتی شیراز مشغول هستند. نکته قابل تأمل آمادگی روحی خانم‌های افغانستانی است. در ایران از دفاع مقدس ۳۰ سالی می‌گذرد. بسیاری از نیروهای جهادی این روزها یا جوان هستند و نمی‌توانند آن ایام را به یاد بیاورند و یا باید خاطراتش را از پس ۳۰سال زندگی جست‌وجو کنند. اما برای مردم افغانستان قضیه جور دیگری است. آن‌ها جنگ را با همه فرازونشیب‌هایش تا همین چند سال قبل احساس کرده‌اند و به‌واسطه همین شرایط جنگ، بیماری‌های متنوعی را چشیده و شهیدان‌شان در دفاع از حرم از همه ملیت‌های دیگر بیشترند.

خانم اکبری درباره‌ی روحیه‌ی افغانستانی‌ها برای مقابله با کرونا می‌گوید: «بچه­‌های افغانستان کلا با جنگ رابطه‌­ی تنگاتنگی دارند، چون آنجا که بودند جنگ را دیدند. ما اصلا نمی‌­ترسیم، چون توکل‌مان فقط به خداست. بچه‌های افغانستان دل شیر دارند.»

منبع

https://ayyam.ir/4434