یک زیارت میهمان شهید شوشتری

از قصه‌ی ما

💢 گزیده‌ای از کتاب " انقلاب نقش‌ها"

حرم

▫️ در یکی از اجراهای شهود در مشهد، سردار شوشتری هم آمده بود. اوج نمایش انتهای آن بود؛ جایی که روح از بدن جدا می‌شود و شخص دارد می‌میرد و فرصتی برای توبه ندارد. ناگهان دیالوگ را فراموش کردم. شعری بر مبنای زندگی حضرت زینب(ع) بود...چودن فهمیده بود دیالوگ از ذهنم پریده است. با بازی اضافه سعی می‌کرد سکوت را پر کند اما فایده نداشت. نمی‌آمد. با تمام وجود گفتم یا زینب(ع) و متوسل شدم به ایشان. به خاطر آوردم.

▫️ پس از اتمام نمایش، سردار شوشتری آمد پشت صحنه. تحت‌تاثیر نمایش قرار گرفته بود. عوامل را تشویق کرد و بعد به اطرافیانش گفت: " از طرف من این آقایان را با نویسنده و کارگردان بفرستید سوریه زیارت حضرت زینب(ع)"...ماجرای فراموشی و توسل به حضرت زینب (ع) را گفتم. گفت: "خب پس برو زیارت و آنجا از بی‌بی تشکر کن".


[۱]

  1. کتاب انقلاب نقش ها