لو رفتن پاتک عراقی ها
مدت سه ماه است که در جبهه هستم و خاطرات زیادی دارم که در حال حاضر به خاطرهای از عملیات محرم اشاره میکنم؛ در عملیات محرم بعد از اینکه عملیات تمام شد در منطقه زیدان عراق پدافندی بود که یکی از برادرها کره الاغی از بعثیها را مشاهده کرد و پیشنهاد داد آن را برای حمل وسایل بیاوریم و به یکباره برای آوردن الاغ به آن طرف خاکریز رفت که با آوردن الاغ گفت من به سیاهی مشکوک شدم و گفتم بگذارید یک آر پی جی به این شی مشکوک بزنم. بچهها گفتند: اشکال ندارد؛ چند روزی است که این آر پی جی را با خود حمل میکنید و به طرف شی مشکوک شلیک کردیم و مشاهده کردیم که ۵۰ متر آن طرفتر از خاکریز، سه چهار عراقی در حال فرار بودند؛ یکی میگفت ما را دیدند، یکی گفت بمانیم و دیگری میگفت برویم. ناگهان دیدیم سه نفر، چهار نفر، سی نفر و کم کم به ۵۰۰ نفر رسیدند؛ انگار همه جا سیاه شد؛ اینها آمده بودند که شبانه به ما پاتک بزنند و، چون موقع رسیدن روز شده بود منتظر بودند در شب از زیر پل پاتک بزنند که به خواست خدا به وسیله این کره الاغ لو رفتند و بچهها سریع دست به اسلحه شدند که همان موقع شش تا هلیکوپتر آمده بود بچههایی را که در عملیات آب برده بود را در شیارها پیدا کنند و همزمان متوجه عراقیها شدند؛ دور زدند و عدهای کشته شدند و عدهای هم اسیر شدند؛ نکته قابل توجه در این میان این است که این که هلیکوپتر به ندرت میآمد. [۱]
- ↑ باشگاه خبرنگاران جوان