تنها سوغاتی که شهيد برونسی از حج آورد
رفته بود مکه؛ وقتی برگشت با همسرم رفتیم دیدنش؛ خانهشان آن موقع در کوی طلاب بود؛ قبل از اینکه وارد اتاق بشویم، چشمم در راهرو افتاد به یک تلویزیون رنگی با کارت و بند و بساط دیگرش.
بعد از احوالپرسی و چاقسلامتی صحبت کشید به حج او و اینکه چه کارهایی کرده و چه آورده و نیاورده. میخواستم از تلویزیون رنگی بپرسم، خودش گفت: «از وسایلی که حق خریدنش را داشتم، فقط یک تلویزیون رنگی آوردم». گفتم: «ان شاءالله که مبارک باشد و سالهای سال برای شما عمر کند». خنده معنا داری کرد و گفت: «برای استفاده شخصی نیاوردم؛ آوردم که بفروشم و فکر میکنم شما مشتری خوبی باشی آقا صادق!».
گفتم: «چرا بفروشید، حاج آقا؟»؛ گفت: «راستش من برای زیارت این حجی که رفتم، یک حساب دقیقی کردم و دیدم کل خرجی که سپاه برای من کرده، 16 هزار تومان شده است؛ میخواهم این تلویزیون را هم به همان قیمت بفروشم تا مدیون بیتالمال نباشم».
گفتم: «من تلویزیون را میخواهم اما از بازار خبر ندارم، اگر بیشتر بود چی؟» گفت: «اگر بیشتر بود، نوش جانت و اگر کمتر بود که دیگر از ما راضی باشید». تلویزیون را به همان قیمت 16 هزار تومان از حاج آقا خریدم و او هم پول را را دو دستی تقدیم سپاه کرد.