ادکلن

از قصه‌ی ما

مجید در سربازی همیشه لباس های خودش را با ادکلن خوشبو می کند . امّا هیچ موقع در کمد خود را نمی بندد . یکی دوستانش ادکلن او را خالی کرده و جایش را با آب پر می کنند . او که از این کار آن ها ناراحت شده به دنبال راهی برای تلافی می گردد . اما در ادامه متوجه می شود شخص مورد نظر برادر ناتنی اوست . [۱]

  1. حسین محمدنژاد