آزمون نهضت سوادآموزی
خانم رقیه مزینانی متولد سال 1338 در شهر مزینان واقع در شهرستان سبزوار به دنیا امدهاند. در یک خانوادهی مذهبی بزرگ شده است که پدر ایشان نیز حافظ قران بوده است. در سن 3 سالگی به همراه خانواده برای زندگی به تهران میایند و در منطقهی 14 سمت شیوا ساکن میشوند. وی دارای 10 خواهر و برادر بوده که به دلیل کمبود بهداشت و همینطور مشکلات اقتصادی و فقر 6 نفر از انها را در کودکی از دست میدهد و البته برادر نابغهی او نیز بر اثر سرطان در سال 1364 فوت میکند. بعد از فوت خواهر و برادرهای قبلی خود اولین فرزند خانواده محسوب میشود. شغل پدرشان ازاد و مادر خانهدار بوده است.
دورهی تحصیل
دورهی دبستان خود را در مدرسهی محمد یزدانفرد تحصیل میکند و سیکل خود را میگیرد بعد از ان با اینکه پدرشان راضی به درس خواندن ایشان بود اما با مخالفت مادر ترک تحصیل میکند و دو سال بعد زمانی که تنها 13 سال سن داشتند در سال 1351 ازدواج میکند و در منطقهی اسکندری شمالی ساکن میشود. در سال 1353 با رضایت همسرش مجدد ادامه تحصیل میدهد و اول راهنمایی خود را در مدرسهی مجد بهصورت شبانه میگذراند، سال دوم و سوم راهنمایی را به دلیل اسباب کشی به منطقهی 17، در مدرسهی هفت تیر میگذراند. با پیروزی انقلاب اسلامی مدارس برای مدتی تعطیل میشود که از طریق یکی از دوستان مسجدی خود که با جهاد همکاری میکرد با جهاد سازندگی اشنا میشود و مدت کوتاهی نیز برای کمک در کشاورزی به روستای سنگان میرفت. وی تا سال سوم دبیرستان خود را در مدرسهی ایران میگذراند. به دلیل مشکلات اقتصادی زندگیشان، برای کار در بیمارستان فاطمهالزهرا به عنوان پرستار به مدت 4 ماه دوره میبیند که در اولین روز از روزهای کاری خود در بیمارستان که اتفاقا شب اول جنگ هم بوده،روحیه ی ایشان به دلیل چیزهایی که میبیند به شدت بهم میریزد و همین امر باعث میشود که همسرشان با ادامهی کار کردن ایشان در بیمارستان مخالفت کند. در سال 1361 زمانی که هنوز دیپلم خود را نگرفته بودند با معرفی یکی از اشنایان برای کار دفترداری در مدرسه ی مسیحی ها به نام ماری مانوکیان مشغول به کار میشوند. زمانی که کمیته، همسر ایشان را درب مدرسه به جرم اعتیاد میگیرد دیگر به ان مدرسه نمیرود.
ورود به نهضت سوادآموزی
بعد از کلی پیگیری به مدرسهی بوعلی میرود و در انجا مشغول به کار میشود در سال 1365 در یکی از روزها همسرشان روزنامه ی اطلاعات را به خانه میاورد و به ایشان میگوید که نهضت سوادآموزی ثبت نام میکند، او نیز چون به شغل معلمی و اموزش علاقه داشت این کار را پیگیری و در آزمونش شرکت میکند و بعد از گذراندن دورهی یک ماههی مقدماتی در منطقهی تهران سر، کلاس های خود را در شهرک استقلال، شهرک دریا، پارس خودرو در مسجد فاطمهالزهرا و خانه ی یکی از سواداموزها برگزار میکند.البته قابل ذکر است که ایشان دوره ی مقدماتی را با طرح گامی به سوی نور اغاز میکند.بعد از گذراندن دوره ی مقدماتی برای اموزش دوره ی تکمیلی بعد از یک سال در سال 1366 به مدت یک ماه به ملارد کرج میرود. در همان منطقه دورهی تکمیلی و پنجم سوادآموزها را نیز میگذراند. در سال 1368 دورهی راهنمای تعلیماتی خود را نیز در ملارد کرج میگذراند و قبول میشود و به عنوان راهنما در منطقهی 14 کار میکند. در سال 1369استخدام ادارهی اموزش وپرورش میشود. ایشان مدرک کاردانی خود را ضمن خدمت فرهنگیان میگیرد و پس از ان نیز ادامه تحصیل میدهد و اکنون نیز ارشد رشتهی برنامهریزی را میگیرد. تا سال 1386 به عنوان راهنما با نهضت سوادآموزی همکاری میکردند و بعد به اداره میآیند و این بار مسئول خواهران نهضت میشوند؛ دیری نمیگذرد که به علت بیماری مادرشان و ادامه تحصیل خود در دانشگاه، با پیگیری زیاد به اداره درخواست میدهد که مجدد به عنوان راهنما کار کند. در سال 1390 به عنوان کارشناس مسئول نهضت سوادآموزی کار خود را تا سال 1396 در ادارهی اموزش و پرورش ادامه میدهد و اکنون نیز بازنشستهی نهضت سوادآموزی میباشند.
- ایشان یک بار در سال 1379 به عنوان راهنمای نمونهی کشوری انتخاب میشوند که جایزهی ان نیز حج عمره بوده است. همچنین ایشان ذهن اماده و فعالی دارند و میتوانند خاطرات را با جزییات بیان کنند که این از ویژگیهای بارز ایشان میباشد.
در سال 1368 در بسیج فعالیت میکرد و تا سال 1372 نیز فعال بوده است اما به دلیل شرایط بیماری مادر فعالیتشان کمرنگ میشود و مسئولیت قبول نمیکنند.