ناشناس

تفاوت میان نسخه‌های «گروه سرود امور تربیتی خرم آباد»

از قصه‌ی ما
۱۰۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۰ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۰:۱۶
بدون خلاصه ویرایش
سطر ۲۱: سطر ۲۱:


۲. سرود «جنگ جنگ تا پیروزی» که باقر، تک‌خوانش بود را برای نیرو‌های رزمنده اجرا می‌کردیم. وقتی سرود به قسمتی می‌رسید که باید تکرار می‌شد، استاد سپهونی رو به رزمنده‌ها می‌کرد و از آن‌ها می‌خواست که با ما بگویند: «جنگ جنگ تا پیروزی». خیلی باشکوه بود. رزمنده‌ها دستانشان را مُشت کرده بودند و ما را همراهی می‌کردند.<br>
۲. سرود «جنگ جنگ تا پیروزی» که باقر، تک‌خوانش بود را برای نیرو‌های رزمنده اجرا می‌کردیم. وقتی سرود به قسمتی می‌رسید که باید تکرار می‌شد، استاد سپهونی رو به رزمنده‌ها می‌کرد و از آن‌ها می‌خواست که با ما بگویند: «جنگ جنگ تا پیروزی». خیلی باشکوه بود. رزمنده‌ها دستانشان را مُشت کرده بودند و ما را همراهی می‌کردند.<br>
 
<br>
[[پرونده:71524.jpg|بندانگشتی|چپ|جلد کتاب جنگ جنگ تا پیروزی]]


در حال عبور از جایی بودیم که استاد سپهونی و پاسدار همراه تصمیم گرفتند برویم در یک عروسی اجرا کنیم. اول، همه از این تصمیم استاد دلخور شدند. استاد همیشه می‌گفت این هنر شما مقدس است و نباید هر جایی از آن استفاده کرد. استاد چند نفر را از گروه موزیک و سرود انتخاب کرد و بُرد داخل خانه‌ای که عروسی بود. چشم‌مان که به داماد افتاد، علت این کار استاد را فهمیدیم. داماد، جانباز بود و روی ویلچر نوشته بود.<br>
در حال عبور از جایی بودیم که استاد سپهونی و پاسدار همراه تصمیم گرفتند برویم در یک عروسی اجرا کنیم. اول، همه از این تصمیم استاد دلخور شدند. استاد همیشه می‌گفت این هنر شما مقدس است و نباید هر جایی از آن استفاده کرد. استاد چند نفر را از گروه موزیک و سرود انتخاب کرد و بُرد داخل خانه‌ای که عروسی بود. چشم‌مان که به داماد افتاد، علت این کار استاد را فهمیدیم. داماد، جانباز بود و روی ویلچر نوشته بود.<br>