۱٬۲۵۶
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «دمدمای غروب یک مرد کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یه کوره راه. من و علی هم با تویوتا داشتیم از منطقه برمی گشتیم به شهر. چشمش که به قیافه ی لرزان زن و بچه ی کُرد افتاد، زد رو ترمز و رفت طرف اونا. پرسید: «کجا می رین؟» '''مرد کُرد گفت: «کرمانشاه»''' -...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|