۱٬۲۵۶
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «تازه زنش را آورده بود اهواز. طبقه ی بالای خانه ی ما می نشستند. آفتاب نزده از خانه می رفت بیرون. یک روز، صدای پایین آمدنش را از پله ها که شنیدم، رفتم جلویش را گرفتم. گفتم '''«مهدی جان! تو دیگه عیالواری. یک کم بیشتر مواظب خودت باش.»''' گفت «چیکار کنم؟ م...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|