۱٬۲۵۶
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «ماشین، جلوی سنگر فرماندهی ایستاد. آقا مهدی در ماشین را باز کرد. '''ته آیفا یک افسر عراقی نشسته بود. پیاده اش کردند. ترسیده بود'''. تا تکان می خوردیم.، سرش را با دست هایش می گرفت. آقا مهدی باهاش دست داد و دستش را ول نکرد. رفتند پنج شش متر آن طرف تر. گفت...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|