۱٬۲۵۶
ویرایش
سطر ۲۰: | سطر ۲۰: | ||
اکبر! تو میدانی که هر کس محافظ من شد، در صحنههای خطر، آماج تیر بلا گردید؛ «ناصر» فداکارم، «حجازی» کاردانم و «محسن» عزیزم که محافظ من شدند، هر یک به ترتیب از پا در آمدند. من دیگر نمیخواستم محافظی برای خود بگیرم، معتقد بودم که خدای بزرگ کفایت میکند؛ اما تو اصرار میکردی و مرا تنها نمیگذاشتی و میخواستی همیشه با من باشی و با جان خود از من محافظت کنی و در این راه، الحق، به عهد خود وفا کردی. | اکبر! تو میدانی که هر کس محافظ من شد، در صحنههای خطر، آماج تیر بلا گردید؛ «ناصر» فداکارم، «حجازی» کاردانم و «محسن» عزیزم که محافظ من شدند، هر یک به ترتیب از پا در آمدند. من دیگر نمیخواستم محافظی برای خود بگیرم، معتقد بودم که خدای بزرگ کفایت میکند؛ اما تو اصرار میکردی و مرا تنها نمیگذاشتی و میخواستی همیشه با من باشی و با جان خود از من محافظت کنی و در این راه، الحق، به عهد خود وفا کردی. | ||
تو رفتی و ما را داغدار کردی. تو رفتی و ما از نور وجود تو محروم شدیم. تو رفتی و ما را در غم و درد، تنها گذاشتنی؛ اما اطمینان داریم که تو در ملکوت اعلی، در کنار اصحاب حسین (ع)، به زندگی جاوید خود رسیدهای و مشمول رحمت خدا شدهای، و امتحان سخت و خطرناک حیات را با بهترین نتیجهها، با پیروزی بهپایان رساندهای و سرافراز و سعادتمند، در حلقه زنجیر تکامل حسینیان قرار گرفتهای و لوح سرنوشت خود را با خون شهادت گلگون کردهای.» | تو رفتی و ما را داغدار کردی. تو رفتی و ما از نور وجود تو محروم شدیم. تو رفتی و ما را در غم و درد، تنها گذاشتنی؛ اما اطمینان داریم که تو در ملکوت اعلی، در کنار اصحاب حسین (ع)، به زندگی جاوید خود رسیدهای و مشمول رحمت خدا شدهای، و امتحان سخت و خطرناک حیات را با بهترین نتیجهها، با پیروزی بهپایان رساندهای و سرافراز و سعادتمند، در حلقه زنجیر تکامل حسینیان قرار گرفتهای و لوح سرنوشت خود را با خون شهادت گلگون کردهای.» | ||
[[پرونده:Download.jpg|بندانگشتی|شهید اکبر چهرقانی]] | [[پرونده:Download.jpg|بندانگشتی|شهید اکبر چهرقانی]] | ||
[[پرونده:Shahid-akbar-8.jpg|بندانگشتی]] | [[پرونده:Shahid-akbar-8.jpg|بندانگشتی]] | ||