۱۸۳
ویرایش
سمانه عابدی (بحث | مشارکتها) |
سمانه عابدی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۸: | سطر ۸: | ||
لابهلای صحبتهایش، فهمیدم خاطرات روزهایی که زیر نظر جهاد به خانواده رزمندهها کمک میکردند، برایش زنده شده است. کارهایی خاص مثل انارچینی و درو کردن گندم. الان هم با یاد آن روزها پای کار آمده بود. | لابهلای صحبتهایش، فهمیدم خاطرات روزهایی که زیر نظر جهاد به خانواده رزمندهها کمک میکردند، برایش زنده شده است. کارهایی خاص مثل انارچینی و درو کردن گندم. الان هم با یاد آن روزها پای کار آمده بود. | ||
== تنها یادگار همسر شهید، محل کار جهادی == | == تنها یادگار همسر شهید، محل کار جهادی == | ||
[[پرونده:Yazd234.png|بندانگشتی|چپ]] | |||
مادر پیری داشت که نیازمند مراقبت بود، ولی پابهپای بقیه در خیاطخانه کار میکرد. تنها یادگار همسر شهیدش، یک دختر است که در شهر دیگری زندگی میکند. نیمی از خانه سهم اوست و گفت از دخترش اجازه گرفته تا خانه را برای این کار بگذارد. یک درصد هم نگران خانهاش نبود. میگفت تمام دغدغهاش این است که کارش مورد قبول خدا باشد و امام زمان و رهبرش از او راضی باشند. | |||
== کار جهادی و ابزار کار اهدایی == | == کار جهادی و ابزار کار اهدایی == | ||
صدای چرخخیاطی قطع نمیشد. اسمش کارگاه دوخت ماسک بود، ولی همه کار میکردند. از دوخت گان تا برشکاری برای کارگاههای دیگر و بستهبندی لباسها. دو طرف سالن را چرخهای رنگ و وارنگی پر کرده بود که معلوم میشد هر کدام از خانهای آمده. همه ماسک به صورت داشتند. روی فرشها پارچههایی کشیده بودند که به آنها آسیب نرسد. | صدای چرخخیاطی قطع نمیشد. اسمش کارگاه دوخت ماسک بود، ولی همه کار میکردند. از دوخت گان تا برشکاری برای کارگاههای دیگر و بستهبندی لباسها. دو طرف سالن را چرخهای رنگ و وارنگی پر کرده بود که معلوم میشد هر کدام از خانهای آمده. همه ماسک به صورت داشتند. روی فرشها پارچههایی کشیده بودند که به آنها آسیب نرسد. |
ویرایش