۴۶۸
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «'''«غواصها بوی نعنا میدهند»؛ غمنامه ۷۲ غواص لشکر انصار همدان در کربلای ارو...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱۵: | سطر ۱۵: | ||
سریع سیم خاردارها را برانداز کردم و دیدم هیچ کدامشان هنوز باز نشدهاند و این فاجعه بود و چارهای هم جز غلتیدن روی آنها نبود. نایستادم. حتی به کسی دستور ندادم که پیش قدم بقیه شود.''' | سریع سیم خاردارها را برانداز کردم و دیدم هیچ کدامشان هنوز باز نشدهاند و این فاجعه بود و چارهای هم جز غلتیدن روی آنها نبود. نایستادم. حتی به کسی دستور ندادم که پیش قدم بقیه شود.''' | ||
خودم را غلتاندم روی سیم خاردارها و خورشیدیها و درد را تحمل کردم و فقط دعا میکردم لباس غواصی ام زیاد پاره نشود و آن آرپی جی زن عراقی بیاید لب سنگر و در تیررس من که آمد. کلاش را گرفتم طرفش و شلیک کردم و چند جای بدنم گُر گرفت و سوخت و سنگین شدم و با صورت افتادم روی باتلاق. | '''خودم را غلتاندم روی سیم خاردارها و خورشیدیها و درد را تحمل کردم و فقط دعا میکردم لباس غواصی ام زیاد پاره نشود و آن آرپی جی زن عراقی بیاید لب سنگر و در تیررس من که آمد. کلاش را گرفتم طرفش و شلیک کردم و چند جای بدنم گُر گرفت و سوخت و سنگین شدم و با صورت افتادم روی باتلاق. | ||
آمدم دست راستم را ستون تنم کنم و بلند شوم که یک نارنجک آمد افتاد کنار زانوی چپم، توی گِل. فقط توانستم صورتم را برگردانم و صدای انفجار را بشنوم و آن گرگرفتگی باز بیاید، حالا از مچ پا تا کتف را ترکش شکافته بود. | آمدم دست راستم را ستون تنم کنم و بلند شوم که یک نارنجک آمد افتاد کنار زانوی چپم، توی گِل. فقط توانستم صورتم را برگردانم و صدای انفجار را بشنوم و آن گرگرفتگی باز بیاید، حالا از مچ پا تا کتف را ترکش شکافته بود. | ||
سطر ۲۳: | سطر ۲۳: | ||
تیر میآمد میخورد به گلهای دور و برم و می پاشیدشان به صورتم و من به بچهها، به آنها که لای سیم خاردار تیر میخوردند میگفتم: بیایید بیرون بیایید این ور! تیربار عراقی هنوز آتش میریخت و من بی اختیار و معلوم نبود به کی فریاد زدم خاموشش کن! | تیر میآمد میخورد به گلهای دور و برم و می پاشیدشان به صورتم و من به بچهها، به آنها که لای سیم خاردار تیر میخوردند میگفتم: بیایید بیرون بیایید این ور! تیربار عراقی هنوز آتش میریخت و من بی اختیار و معلوم نبود به کی فریاد زدم خاموشش کن! | ||
شاید اغراق باشد و نشود باور کرد، اما تیربار درست همان لحظه خاموش شد و من درست در همان لحظه، زیر نور منور چند تا از بچهها را دیدم خندیدم، آن هم همه زخم و درد و تیر و بوی نعنایی که داشت دیوانهام میکرد. گفتم به خودم: این هم از خط اول. و حس کردم حالا درد کشیدن راحت تر است». | شاید اغراق باشد و نشود باور کرد، اما تیربار درست همان لحظه خاموش شد و من درست در همان لحظه، زیر نور منور چند تا از بچهها را دیدم خندیدم، آن هم همه زخم و درد و تیر و بوی نعنایی که داشت دیوانهام میکرد. گفتم به خودم: این هم از خط اول. و حس کردم حالا درد کشیدن راحت تر است».''' | ||
'''«غواصها بوی نعنا میدهند»؛ چشماندازی است به بصیرت 72 غواص کربلای اروند و منطبق با واقعیتی که شامگاه چهارم دی ماه 65 در منطقه عملیاتی کربلای 4 اتفاق افتاد که جانبازان و اسرای این حماسه عاشورایی آن را روایت کردهاند.''' | |||
در عملیات کربلای 4 غواصان سه گردان 153 به فرماندهی حاج محسن ترکاشوند، 155 به فرماندهی شهید سردار ستار ابراهیمی و جعفر طیار به فرماندهی کریم مطهری از لشکر 32 انصارالحسین(ع) همدان تحت فرماندهی قرارگاه قدس در محدوده لشگر 32 انصارالحسین(ع) یعنی از نوک جزایر ام الرصاص در ساحل دشمن (آنسوی اروند) تا فاصله 3 کیلومتری حد لشگر انصارالحسین(ع)(کشتی سوخته) برای حضور در عملیات خود آماده کردند. | '''در عملیات کربلای 4 غواصان سه گردان 153 به فرماندهی حاج محسن ترکاشوند، 155 به فرماندهی شهید سردار ستار ابراهیمی و جعفر طیار به فرماندهی کریم مطهری از لشکر 32 انصارالحسین(ع) همدان تحت فرماندهی قرارگاه قدس در محدوده لشگر 32 انصارالحسین(ع) یعنی از نوک جزایر ام الرصاص در ساحل دشمن (آنسوی اروند) تا فاصله 3 کیلومتری حد لشگر انصارالحسین(ع)(کشتی سوخته) برای حضور در عملیات خود آماده کردند.''' | ||
با آغاز عملیات اگرچه غواصان بهآرامی در آب خروشان اروند شنا میکردند، اما دشمن به لطف اطلاعاتی که نیروهای نفوذی و ماهوارههای جاسوسی آمریکا در اختیارشان گذاشت با تمامی امکانات و با آمادگی کامل منتظر بودند تا دست به کشتار و قتلعام وحشیانه رزمندگان ایرانی بزنند. | '''با آغاز عملیات اگرچه غواصان بهآرامی در آب خروشان اروند شنا میکردند، اما دشمن به لطف اطلاعاتی که نیروهای نفوذی و ماهوارههای جاسوسی آمریکا در اختیارشان گذاشت با تمامی امکانات و با آمادگی کامل منتظر بودند تا دست به کشتار و قتلعام وحشیانه رزمندگان ایرانی بزنند. | ||
با نزدیک شدن به نقطه رهایی دشمن با پرتاب پیدرپی منور، آسمان شب را مانند روز روشن کرد و با این کار توانست غواصان را شناسایی کرده و آنها را آماج گلولههای آتشین خود قرار دهد. | با نزدیک شدن به نقطه رهایی دشمن با پرتاب پیدرپی منور، آسمان شب را مانند روز روشن کرد و با این کار توانست غواصان را شناسایی کرده و آنها را آماج گلولههای آتشین خود قرار دهد. | ||
در این نبرد نابرابر اگرچه غواصان گردان جعفر طیار توانسته بودند با رشادت بسیار از موانع متعدد و صعبالعبور دشمن گذشته و مواضع تعیینشده را تصرف کنند اما به دلیل زمینگیر شدن نیروهای خودی در محورهای کناری و عدم تصرف اهداف توسط آنها بسیاری از رزمندگان همدانی در جزیرهام الرصاص با قرار گرفتن در حلقه محاصره کشته و زخمی شدند. | در این نبرد نابرابر اگرچه غواصان گردان جعفر طیار توانسته بودند با رشادت بسیار از موانع متعدد و صعبالعبور دشمن گذشته و مواضع تعیینشده را تصرف کنند اما به دلیل زمینگیر شدن نیروهای خودی در محورهای کناری و عدم تصرف اهداف توسط آنها بسیاری از رزمندگان همدانی در جزیرهام الرصاص با قرار گرفتن در حلقه محاصره کشته و زخمی شدند.''' | ||
''' | |||
اهمیت این حادثه تااندازهای بود که فرمانده دلاور گردان 155 سردار شهید ستار ابراهیمی فرمانده برای نجات نیروها دل به اروند زد و تا آنجایی که توانست تلاش کرد آنها را از مهلکه بیرون کشد و درنهایت خود نیز با تنی زخمی میهمان چند کشتیشکسته در آبهای دشمن شد. | اهمیت این حادثه تااندازهای بود که فرمانده دلاور گردان 155 سردار شهید ستار ابراهیمی فرمانده برای نجات نیروها دل به اروند زد و تا آنجایی که توانست تلاش کرد آنها را از مهلکه بیرون کشد و درنهایت خود نیز با تنی زخمی میهمان چند کشتیشکسته در آبهای دشمن شد.''' | ||
'''در این معرکه عجیب، فرماندهان به دلیل حجم بالای آتش دشمن و افزایش تعداد شهدا، اسرا و افراد زخمی از ورود سایر نیروها به عملیات و حمله به مواضع دشمن در آنسوی اروند جلوگیری کردند. | '''در این معرکه عجیب، فرماندهان به دلیل حجم بالای آتش دشمن و افزایش تعداد شهدا، اسرا و افراد زخمی از ورود سایر نیروها به عملیات و حمله به مواضع دشمن در آنسوی اروند جلوگیری کردند. |
ویرایش