ناشناس

تفاوت میان نسخه‌های «خانم کبری سیل سه پور همسر شهید اندرزگو»

از قصه‌ی ما
بدون خلاصه ویرایش
 
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
کبری سیل‌پور همسر شهید اندرزگو، همراه خوب و وفاداری برای چریک مسلمان بوده و تا جایی که در توان داشته از او حمایت کرده است.
کبری سیل‌پور همسر شهید اندرزگو، همراه خوب و وفاداری برای چریک مسلمان بوده و تا جایی که در توان داشته از او حمایت کرده است.


== عیادت رهبر از همسر شهید اندرزگو در روز تولد حضرت زهرا ==
رهبر معظم انقلاب سه‌شنبه شب به مناسبت روز زن به خانه شهید اندرزگو رفته و از همسر این شهید عیادت کرده‌اند.
رهبر معظم انقلاب سه‌شنبه شب به مناسبت روز زن به خانه شهید اندرزگو رفته و از همسر این شهید عیادت کرده‌اند.


با کبری سیل‌پور که با بیماری‌های زیادی دست به گریبان است و توان گذشته را ندارد هم‌صحبت شدیم تا برایمان از دیدار با رهبر معظم انقلاب بگوید و مروری داشته باشد بر روز‌هایی که در کنار شهید اندرزگو مبارزه می‌کرد؛ شهیدی که به مرد هزار چهره نیز شهرت داشته و عمده مبارزاتش مسلحانه بوده است.
با کبری سیل‌پور که با بیماری‌های زیادی دست به گریبان است و توان گذشته را ندارد هم‌صحبت شدیم تا برایمان از دیدار با رهبر معظم انقلاب بگوید و مروری داشته باشد بر روز‌هایی که در کنار شهید اندرزگو مبارزه می‌کرد؛ شهیدی که به مرد هزار چهره نیز شهرت داشته و عمده مبارزاتش مسلحانه بوده است.


رهبر انقلاب سه‌شنبه شب برای عیادت به منزل شما آمدند. از این دیدار برایمان بگویید.
==== رهبر انقلاب سه‌شنبه شب برای عیادت به منزل شما آمدند. از این دیدار برایمان بگویید. ====
 
 
هر سال به مناسبت تولد حضرت فاطمه (س) و روز زن من به دیدار ایشان می‌رفتم، اما امسال، چون بیمار هستم ایشان لطف کردند و به مناسبت روز زن و مادر به منزل ما آمدند. اصلا باورم نمی‌شود که آقا به منزل ما آمده‌اند، هنوز شگفت‌زده هستم که ایشان برای احوالپرسی به خانه ما آمدند. امیدوارم این دیدار باعث شود که شفا بگیرم و حالم بهتر شود. افتخار بزرگی است که ایشان به خانه ما آمدند. حضرت آقا نائب امام زمان (عج) هستند و ما باید قدر و منزلت ایشان را بدانیم. ساعت‌ها بعد از رفتن ایشان از خانه ما، گریه می‌کردم و باورم نمی‌شود که ایشان را از نزدیک دیده‌ام.
هر سال به مناسبت تولد حضرت فاطمه (س) و روز زن من به دیدار ایشان می‌رفتم، اما امسال، چون بیمار هستم ایشان لطف کردند و به مناسبت روز زن و مادر به منزل ما آمدند. اصلا باورم نمی‌شود که آقا به منزل ما آمده‌اند، هنوز شگفت‌زده هستم که ایشان برای احوالپرسی به خانه ما آمدند. امیدوارم این دیدار باعث شود که شفا بگیرم و حالم بهتر شود. افتخار بزرگی است که ایشان به خانه ما آمدند. حضرت آقا نائب امام زمان (عج) هستند و ما باید قدر و منزلت ایشان را بدانیم. ساعت‌ها بعد از رفتن ایشان از خانه ما، گریه می‌کردم و باورم نمی‌شود که ایشان را از نزدیک دیده‌ام.


سطر ۲۴: سطر ۲۳:
همان سختی‌ها مرا زمینگیر کرده است. خانم‌های هشتاد ساله می‌روند کربلا و مشهد، اما من نمی‌توانم راه بروم و باید همیشه یک پرستار مراقبم باشد و کارهایم را انجام دهد.
همان سختی‌ها مرا زمینگیر کرده است. خانم‌های هشتاد ساله می‌روند کربلا و مشهد، اما من نمی‌توانم راه بروم و باید همیشه یک پرستار مراقبم باشد و کارهایم را انجام دهد.


در جوانی که با شهید اندرزگو مدام از این شهر به شهر دیگر می‌رفتید و روی آسایش ندیدید...
==== در جوانی که با شهید اندرزگو مدام از این شهر به شهر دیگر می‌رفتید و روی آسایش ندیدید... ====




بله! هم خودم و هم بچه هایم خیلی سختی دیدیم. اما بعد از پیروزی انقلاب و در دهه 60 و اوایل دهه 70 فعالیتم خیلی زیاد بود، با کمک‌های مردمی برای روستا‌های چهار محال و بختیاری مدرسه سازی می‌کردیم. خیرین را به روستا‌های این استان می‌بردم و از آن‌ها می‌خواستم که برای آنجا مدرسه، حمام و ... بسازند. هر 20 روز یک بار هم خودم به روستا‌ها می‌رفتم تا از نزدیک ببینم کار‌ها چطور پیش می‌رود.
بله! هم خودم و هم بچه هایم خیلی سختی دیدیم. اما بعد از پیروزی انقلاب و در دهه 60 و اوایل دهه 70 فعالیتم خیلی زیاد بود، با کمک‌های مردمی برای روستا‌های چهار محال و بختیاری مدرسه سازی می‌کردیم. خیرین را به روستا‌های این استان می‌بردم و از آن‌ها می‌خواستم که برای آنجا مدرسه، حمام و ... بسازند. هر 20 روز یک بار هم خودم به روستا‌ها می‌رفتم تا از نزدیک ببینم کار‌ها چطور پیش می‌رود.


با 4 تا بچه چطور در سفر‌ها با شهید اندرزگو همراهی می‌کردید؟
==== با 4 تا بچه چطور در سفر‌ها با شهید اندرزگو همراهی می‌کردید؟ ====




سطر ۳۷: سطر ۳۶:
اتفاقا برای مقام معظم رهبری ماجرای حمل اسلحه را تعریف کردم. اسلحه‌ها را روی شکمم بسته بودم از ساعت هفت صبح تا هشت شب! در پاسگاه اول شهید اندرزگو به من گفت: نترس، قرار است همه مسافران را بازرسی بدنی کنند! شروع کردیم به دعا خواندن و متوسل شدیم به حضرت زهرا (س). اولش ترسیدم، چون اگر اسلحه‌ها را پیدا می‌کردند همان‌جا ما را می‌کشتند! شهید اندرزگو به رئیس پاسگاه گفت که پزشک است و برای درمان مردم روستایی آمده و مرا نیز همراه خود آورده است. وقتی رئیس پاسگاه متوجه شد من باردار هستم، گفت: تا مسافران دیگر را بازرسی می‌کنند ما داخل پاسگاه بنشینیم تا حال من بهتر شود! داخل پاسگاه عکس شهید اندرزگو را در لباس روحانیت به دیوار زده بودند تا اگر او را دیدند، دستگیر کنند، خدا رحم کرد که ما را نشناختند!
اتفاقا برای مقام معظم رهبری ماجرای حمل اسلحه را تعریف کردم. اسلحه‌ها را روی شکمم بسته بودم از ساعت هفت صبح تا هشت شب! در پاسگاه اول شهید اندرزگو به من گفت: نترس، قرار است همه مسافران را بازرسی بدنی کنند! شروع کردیم به دعا خواندن و متوسل شدیم به حضرت زهرا (س). اولش ترسیدم، چون اگر اسلحه‌ها را پیدا می‌کردند همان‌جا ما را می‌کشتند! شهید اندرزگو به رئیس پاسگاه گفت که پزشک است و برای درمان مردم روستایی آمده و مرا نیز همراه خود آورده است. وقتی رئیس پاسگاه متوجه شد من باردار هستم، گفت: تا مسافران دیگر را بازرسی می‌کنند ما داخل پاسگاه بنشینیم تا حال من بهتر شود! داخل پاسگاه عکس شهید اندرزگو را در لباس روحانیت به دیوار زده بودند تا اگر او را دیدند، دستگیر کنند، خدا رحم کرد که ما را نشناختند!


بچه‌ای که اسلحه روی او بستید، دختر است یا پسر؟
==== بچه‌ای که اسلحه روی او بستید، دختر است یا پسر؟ ====




پسر است؛ دختر ندارم! اسمش سید محمود است و روحانی است و حقوق بین الملل خوانده و در حوزه تدریس می‌کند.
پسر است؛ دختر ندارم! اسمش سید محمود است و روحانی است و حقوق بین الملل خوانده و در حوزه تدریس می‌کند.


بعد از این‌که همسرتان شهید شد شما به مبارزه ادامه دادید یا نه؟
==== بعد از این‌که همسرتان شهید شد شما به مبارزه ادامه دادید یا نه؟ ====




سطر ۵۲: سطر ۵۱:
[[رده: زن انقلابی]]
[[رده: زن انقلابی]]
[[رده: انقلاب اسلامی]]
[[رده: انقلاب اسلامی]]
[[رده: خانواده شهید]]
[[رده: خانواده شهدا]]
[[رده: وقایع ]]
[[رده: وقایع ]]
[[رده: عناصر ]]
[[رده: عناصر ]]
[[رده: مبارزات انقلابی ]]
[[رده: دیدار رهبری]]