۴۵
ویرایش
سطر ۱۴: | سطر ۱۴: | ||
خاطرههایش فرود نداشت. ذهن فعال و حافظه قوی اش همه جزئیات روزهای سخت نهضت را حفظ کرده است. عشق به معلمی او را از خانه و زندگی جدا کرد و به دل روستاهایی فرستاد که تا قبل از آن به ذهنش هم خطور نمی کرد. همتش آن قدر بالا بود که میتوانست گِل درست کند، خشت بسازد و با دست خودش مدرسه تخریب شده روستای "ترخاص" را دیوار چینی کند. از سگها و گرگهایی که در راههای روستایی مقابلش سبز میشد نترسد و شبهایی که در جاده و بیابان میماند، او را از کارش منصرف نکند. میتوانست برای دانشآموزان روستایی مثل فرزندان خودش غذا بپزد، برایشان با دست خودش چاه بکند و توالت بسازد و حتی آن ها را از مرگ حتمی نجات دهد. | خاطرههایش فرود نداشت. ذهن فعال و حافظه قوی اش همه جزئیات روزهای سخت نهضت را حفظ کرده است. عشق به معلمی او را از خانه و زندگی جدا کرد و به دل روستاهایی فرستاد که تا قبل از آن به ذهنش هم خطور نمی کرد. همتش آن قدر بالا بود که میتوانست گِل درست کند، خشت بسازد و با دست خودش مدرسه تخریب شده روستای "ترخاص" را دیوار چینی کند. از سگها و گرگهایی که در راههای روستایی مقابلش سبز میشد نترسد و شبهایی که در جاده و بیابان میماند، او را از کارش منصرف نکند. میتوانست برای دانشآموزان روستایی مثل فرزندان خودش غذا بپزد، برایشان با دست خودش چاه بکند و توالت بسازد و حتی آن ها را از مرگ حتمی نجات دهد. | ||
== منبع == | |||
کتاب ایام سبزوار | |||
ویرایش