۱۱۳
ویرایش
زهرا رحیمی (بحث | مشارکتها) |
زهرا رحیمی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
بعد از انقلاب، از اولین نفراتی بود که عضو سپاه تبریز میشود؛ عضویتی که خانواده از آن اطلاعی ندارد. در بحبوحهی انقلاب و در پاسخ به درخواست پدر که از او میخواهد برای خانه روغن خوراکی تهیه کند؛ چون ممکن است بعدا برای خرید آن دچار مشکل شوند، میگوید: '''جوانان مردم دارند شهید میشوند؛ شما از من میخواهید دنبال روغن بگردم؟!''' | بعد از انقلاب، از اولین نفراتی بود که عضو سپاه تبریز میشود؛ عضویتی که خانواده از آن اطلاعی ندارد. در بحبوحهی انقلاب و در پاسخ به درخواست پدر که از او میخواهد برای خانه روغن خوراکی تهیه کند؛ چون ممکن است بعدا برای خرید آن دچار مشکل شوند، میگوید: '''جوانان مردم دارند شهید میشوند؛ شما از من میخواهید دنبال روغن بگردم؟!''' | ||
خبر میرسد یکی از فئودالها در سردشت آب را روی مردم بسته و درخواستهای ظالمانه از مردم دارد. همراه تعدادی از دوستان سپاهیاش، برای کمک به مردم روستا راهی میشود. قرعهکشی میکنند تا ببیند چه کسی اول شهید خواهد شد. قرعه به نام خسرو نبود. رو به دوستی که قرعهکشی او را شهید معرفی کرده میگوید: '''شهادت نصیب کسی می شود که خون در رگهایش ندای الله اکبر سر دهد.''' | خبر میرسد یکی از فئودالها در سردشت آب را روی مردم بسته و درخواستهای ظالمانه از مردم دارد. همراه تعدادی از دوستان سپاهیاش، برای کمک به مردم روستا راهی میشود. قرعهکشی میکنند تا ببیند چه کسی اول شهید خواهد شد. قرعه به نام خسرو نبود. رو به دوستی که قرعهکشی او را شهید معرفی کرده میگوید: '''شهادت نصیب کسی می شود که خون در رگهایش ندای الله اکبر سر دهد.''' | ||
در سردشت درگیر میشوند. خسرو چندین بار مورد اصابت گلوله قرار میگیرد؛ اما مقاومت میکند. در نهایت آخرین گلولهای که از اسلحهی همکلاسی سابقش شلیک میشود، قلب او را نشانه میگیرد. '''شهید خسرو علیآبادی''' اولین شهید سپاه تبریز است. | در سردشت درگیر میشوند. خسرو چندین بار مورد اصابت گلوله قرار میگیرد؛ اما مقاومت میکند. در نهایت آخرین گلولهای که از اسلحهی همکلاسی سابقش شلیک میشود، قلب او را نشانه میگیرد. '''شهید خسرو علیآبادی''' اولین شهید سپاه تبریز است. | ||
ویرایش