تفاوت میان نسخه‌های «گردش علمی و کلاس عملی دانشگاه تهران در فاو»

از قصه‌ی ما
(صفحه‌ای تازه حاوی «سر کلاس مرحوم '''ممیز''' بودیم ،صدای مارش پیروزی از بلندگوی مسجد دانشگاه می‌او...» ایجاد کرد)
 
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش‌شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
سر کلاس مرحوم '''ممیز''' بودیم ،صدای مارش پیروزی از بلندگوی مسجد دانشگاه می‌اومد که خبر از عبور نیروهای ایرانی از اروندرود و فتح شهر [[فاو]] میداد. حوصله‌ی درس نداشتیم با ‌[[مهران رجبی]] و [[هادی عارفی]] قرار گذاشتیم سرمون رو بندازیم پایین و بریم '''فاو'''. موتور '''هادی''' رو قرض گرفتم و زیر بارون شدید رفتم راه‌آهن و سه تا بلیط اهواز خریدم، برگشتم خوابگاه و ساکم رو بستم. شب با لباس‌های بسیجی که از عملیات قبلی داشتیم سوار قطار شدیم، بدون هیچ امریه و حکم ماموریتی. دو روز بعد [[فاو]] بودیم، زیر آتیش سنگین توپ‌‌‌خونه و حمله‌ی مکرر هواپیماهای عراقی. '''هادی''' دیوارها رو نقاشی می‌کرد، '''مهران''' تویوتاها رو نگه می‌داشت و پشتشون شعار می‌نوشت ، من هم عکاسی می‌کردم. هیچ سلاحی نداشتیم و عضو هیچ یگانی نبودیم. دانشجوهای گرافیک '''دانشگاه تهران''' بودیم که اومده بودیم گردش علمی و کارگاه عملی».
سر کلاس مرحوم '''ممیز''' بودیم ،صدای مارش پیروزی از بلندگوی مسجد دانشگاه می‌اومد که خبر از عبور نیروهای ایرانی از اروندرود و فتح شهر [[فاو]] میداد. حوصله‌ی درس نداشتیم با ‌[[مهران رجبی]] و [[هادی عارفی]] قرار گذاشتیم سرمون رو بندازیم پایین و بریم '''فاو'''. موتور '''هادی''' رو قرض گرفتم و زیر بارون شدید رفتم راه‌آهن و سه تا بلیط اهواز خریدم، برگشتم خوابگاه و ساکم رو بستم. شب با لباس‌های بسیجی که از عملیات قبلی داشتیم سوار قطار شدیم، بدون هیچ امریه و حکم ماموریتی. دو روز بعد [[فاو]] بودیم، زیر آتیش سنگین توپ‌‌‌خونه و حمله‌ی مکرر هواپیماهای عراقی. '''هادی''' دیوارها رو نقاشی می‌کرد، '''مهران''' تویوتاها رو نگه می‌داشت و پشتشون شعار می‌نوشت ، من هم عکاسی می‌کردم. هیچ سلاحی نداشتیم و عضو هیچ یگانی نبودیم. دانشجوهای گرافیک '''دانشگاه تهران''' بودیم که اومده بودیم گردش علمی و کارگاه عملی».
[[پرونده:345.jpg|بندانگشتی|چپ|مهران رجبی در دهه 60]]<br>
<br>
== جستارهای وابسته ==
* [[مهران رجبی]]
* [[کار هنری در جبهه]]
* [[فاو]]
== منابع ==
دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی
[[رده:هنرمند]]
[[رده:دفاع مقدس]]
[[رده: فرهنگی جبهه]]
[[رده:اهالی تهران]]
[[رده:فاو]]
[[رده:اهواز]]
[[رده:دانشگاه تهران]]
[[رده:دیوار نویسی]]
[[رده:شعار نویسی]]
[[رده:عکاسی]]
[[رده: دانشکده هنر]]
[[رده:بسیجی]]
[[رده:دانشجو]]
[[رده:دفاع]]
[[رده:نقاشی]]
[[رده:حافظه ملی]]
[[رده:دهه 60]]
[[رده:خوزستان]]
[[رده:تهران]]
[[رده:هنر انقلاب]]
[[رده: وقایع]]
[[رده: عناصر]]
[[رده: مراکز]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۲۷

سر کلاس مرحوم ممیز بودیم ،صدای مارش پیروزی از بلندگوی مسجد دانشگاه می‌اومد که خبر از عبور نیروهای ایرانی از اروندرود و فتح شهر فاو میداد. حوصله‌ی درس نداشتیم با ‌مهران رجبی و هادی عارفی قرار گذاشتیم سرمون رو بندازیم پایین و بریم فاو. موتور هادی رو قرض گرفتم و زیر بارون شدید رفتم راه‌آهن و سه تا بلیط اهواز خریدم، برگشتم خوابگاه و ساکم رو بستم. شب با لباس‌های بسیجی که از عملیات قبلی داشتیم سوار قطار شدیم، بدون هیچ امریه و حکم ماموریتی. دو روز بعد فاو بودیم، زیر آتیش سنگین توپ‌‌‌خونه و حمله‌ی مکرر هواپیماهای عراقی. هادی دیوارها رو نقاشی می‌کرد، مهران تویوتاها رو نگه می‌داشت و پشتشون شعار می‌نوشت ، من هم عکاسی می‌کردم. هیچ سلاحی نداشتیم و عضو هیچ یگانی نبودیم. دانشجوهای گرافیک دانشگاه تهران بودیم که اومده بودیم گردش علمی و کارگاه عملی».

مهران رجبی در دهه 60



جستارهای وابسته


منابع

دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی