دست پیرمرد را بوسید

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۰۶ توسط Root (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «شوهر خواهرم که تا زمان شهادت آقای بهشتی محافظ ایشان بود تعریف می کرد در یکی از شهرستان ها پیرمردی جلو آمد تا به ایشان نامه ای بدهد ولی ازدحام جمعیت باعث شد در را به روی ایشان ببندند که ناگهان دست پیرمرد لای در باقی ماند. آقای بهشتی وقتی متوجه ای...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

شوهر خواهرم که تا زمان شهادت آقای بهشتی محافظ ایشان بود تعریف می کرد در یکی از شهرستان ها پیرمردی جلو آمد تا به ایشان نامه ای بدهد ولی ازدحام جمعیت باعث شد در را به روی ایشان ببندند که ناگهان دست پیرمرد لای در باقی ماند. آقای بهشتی وقتی متوجه این مسئله شد در حالی که خیلی متاثر شده بود از ماشین پایین آمد و دست پیرمرد را که مجروح شده بود بوسید و به محافظان تذکر داد بیشتر مراقب مردم باشند. [۱]

  1. اسماعیل علوی یگانه