بزرگ مرد کوچک

از قصه‌ی ما

دهم تیرماه سال 1360 وقتی‌که دشمن بعثی از زمین و هوا کشورمان را بمباران می‌کرد دانش‌آموزی دوازده ساله به نام «احمد نظیف»از خطه سبزوار عازم جبهه‌های جنگ شد. اما او را به جبهه نمی‌بردند. شناسنامه‌اش را دست‌کاری کرد. هیکلش درشت بود و به‌عنوان نوجوان هفده ساله به جبهه رفت. می‌گفت: «جنگ کوچک و بزرگ ندارد، باید بروی و از ناموست دفاع کنی.» احمد نظیف خیلی زود به خیل شهدای جنگ پیوست. حدود هفت ماه در جبهه بود که سرانجام بر اثر اصابت ترکش به گردنش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. این نوجوان شهید قبل از انقلاب در جلسات مساجد و تظاهرات انقلابی مردم حضور داشت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مدتی در بسیج و جهاد فعالیت می کرد.

در بخشی از وصیت‌نامه این شهید آمده: «چنانچه شهید شدم، جسدم را در گلزار شهدای سبزوار به خاک بسپارید. ضمناً از پدر و مادر مهربان که عمری برایم زحمت کشیدند دعای خیر می‎کنم اجرتان عندالله. توصیه‎ام به برادرم محمد این است که خودش و خواهر خوبم زهرا درسشان را بخوانند و قرآن را یاد بگیرند و راهم را ادامه دهند.»

جستارهای وابسته

https://www.tabnak.ir/fa/news/625056

منبع

کتاب ایام سبزوار