تفاوت میان نسخههای «هفتادودومین غواص»
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
'''بچههای غواص وقتی لباس غواصی میپوشیدند، ترس را میترساندند. جنگ در آب کار سادهای نیست و قشنگی کار بسیج را لباس غواصی در جنگهای دریایی نشان داده و این لباس غواصی یک درجه و مدال است.''' | '''بچههای غواص وقتی لباس غواصی میپوشیدند، ترس را میترساندند. جنگ در آب کار سادهای نیست و قشنگی کار بسیج را لباس غواصی در جنگهای دریایی نشان داده و این لباس غواصی یک درجه و مدال است.''' | ||
[[پرونده:1442911837 photo 2015-06-27 10-05-58.jpg|بندانگشتی|چپ]] | [[پرونده:1442911837 photo 2015-06-27 10-05-58.jpg|بندانگشتی|چپ]] | ||
[[پرونده:1442906443 PTDC0178.jpg|بندانگشتی| | [[پرونده:1442906443 PTDC0178.jpg|بندانگشتی|چپ]] | ||
'''روایتی عجیب و شگفت انگیز از حماسه آفرینی فرزندان خمینی (ره) در دل شب؛ در آن عملیاتی که بوی خون و نعنا عطر دل انگیز شهادت را به مشام رزمندگان می رساند.''' | '''روایتی عجیب و شگفت انگیز از حماسه آفرینی فرزندان خمینی (ره) در دل شب؛ در آن عملیاتی که بوی خون و نعنا عطر دل انگیز شهادت را به مشام رزمندگان می رساند.''' | ||
نسخهٔ کنونی تا ۹ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۰
بچههای غواص وقتی لباس غواصی میپوشیدند، ترس را میترساندند. جنگ در آب کار سادهای نیست و قشنگی کار بسیج را لباس غواصی در جنگهای دریایی نشان داده و این لباس غواصی یک درجه و مدال است.
روایتی عجیب و شگفت انگیز از حماسه آفرینی فرزندان خمینی (ره) در دل شب؛ در آن عملیاتی که بوی خون و نعنا عطر دل انگیز شهادت را به مشام رزمندگان می رساند.
روایت این اثر دقیقاً منطبق با واقعیتی است که در شامگاه چهارم دی ماه سال 65 در منطقه عملیاتی کربلای 4 اتفاق افتاد. این کتاب، روایتی است مستند که برگرفته از خاطرات بازماندگان این حماسه عاشورایی است. فرمانده گردان غواصی گردان جعفر طیار برادر جانباز کریم مطهری، جانشین گردان برادر آزاده حاج محسن جامع بزرگ، همرزم صبور و آزاده حمید تاجدوزیان و سه تن از یادگاران بازگشته از اسارت گردان غواصی لشکر انصارالحسین.
حمید حسام در این باره می گوید:
کریم مطهری را از سال های آغاز تاسیس اطلاعات و عملیات در قصرشیرین دیده بودم. قد رشیدش او را همیشه توی چشم می آورد. کریم مطهری همبازی نوجوانی، همکلاس دبیرستانی و همرزم هماره متصل به علی چیت سازیان، در اطلاعات عملیات بود که از سال های میانی جنگ به پیشنهاد علی آقا، گردان غواصی لشکر را تاسیس کرد.
و من سخت تشنه شنیدن روایت کریم مطهری از رزم عاشورایی کربلای 4 بودم. همان شبی که او 71 غواص را از جمع گردان 175 نفری اش، داخل آب برد و خودش جلوتر از بقیه سینه اروند را شکافت و به ساحل دشمن رسید. تا جایی که حنجره اش با گلوله دشمن شکافته شد. آن گلوله داغ هنوز روی تکلم او تاثیر گذاشته بود اما دلنشین و عاشقانه حرف می زد. آن شب فقط یادی از علی چیت سازیان کرد و گفت: «وقتی می خواستیم داخل آب برویم، علی آقا لب نیزارها گفت: کریم اگه به گرداب برخوردی، آب وحشی اروندرود را به فاطمه زهرا قسم بده.» همین جمله کافی بود که بغضش بشکند و اشک همه را درآورد و من جرقه نگارش کتاب «غواص ها بوی نعنا می دهند» در ذهنم زده شود. همان سال ها خط شکنی کردم، اولین کتاب را - هر چند مختصر- از رزم کربلای 4 نوشتم.
سال 1397 بر آن شدم که حدیث ناگفته علمدار رشید و فرمانده زخمدار گردان غواصی جعفر طیار را کامل بشنوم و برای نسل هایی که نمی بینم، به امانت بگذارم. روایت کریم مطهری از دوران کودکی اش تا پیروزی انقلاب و آغاز جنگ و حضور جانانه و عاشقانه در همجواری نیمه گمشده اش علی چیت سازیان تا رزم های آبی.
قطعا این اثر متقن ترین و کامل ترین روایتی است که از عملیات کربلای چهار به رشته تحریر در آمده و می تواند پاسخ خیلی شبهات و همچنین ناگفته هایی از این عملیات باشد.
منابع
هفتاد و دومین غواص خاطرات فرمانده گردان غواصی در کربلای4 ما خط را شکستیم