تفاوت میان نسخههای «منصوره قیاسی رهبردار»
سطر ۱۲: | سطر ۱۲: | ||
[[رده: زن انقلابی]] | [[رده: زن انقلابی]] | ||
[[رده: انقلاب اسلامی]] | [[رده: انقلاب اسلامی]] | ||
[[رده: عناصر]] | |||
[[رده: زنان]] | |||
[[رده: مبارزات انقلابی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۷ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۱۵
معرفی
منصوره قیاسی رهبردار متولد 1334 در مشهد است. به دلیل اینکه همسرش اهل یزد بود، پس از ازدواج در سال 1352 به یزد مهاجرت کرد و برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه عصمتیه (مکتب الزهرا) رفت.
در حوزه علمیه با دیدن عنوان "آیتالله خ" جلوی برخی فتاوا کنجکاو شده، پس از پرس و جو به امام خمینی میرسد و با ایشان و نهضتش آشنا میشود. با اوجگیری انقلاب، به خاطر پختگی تفکراتش وارد حلقة 15 نفرة زنان انقلابی یزد شد و در بین اعضا فعال این حلقه قرار گرفت. علیرغم برخی مخالفتها، با همراهی آیتالله صدوقی نخستین راهپیمایی زنان یزدی را به راه انداخت. او که از جمله لیدرهای اصلی راهپیماییهای زنان یزد بود همراه دیگر زنان انقلابی در راهپیماییِ مقابل شهربانی یزد نیز حضور داشت و به نجات انقلابیون کمک کرد. پس از پیروزی انقلاب بارها از سوی سازمان مجاهدین خلق تهدید به مرگ شد. با این حال او جلسات متعددی را برای هدایت زنان عضو این سازمان برگزار می کرد تا شاید فردی از گمراهی بازگردد. قیاسی از اولین سخنرانان زن یزد در دوران جنگ محسوب می شود. او در دوران دفاع مقدس مدیریت آموزش نظامی و شنای زنان یزدی را در دست گرفت و به تدریج در مسئولیت¬های واحد خواهران جهاد سازندگی، واحد خواهران حزب جمهوری و مدیریت حوزه مکتبالزهرای یزد مشغول شد. از جمله اقدامات او در دوران مدیریت مکتبالزهرا اعزام مبلغین زن به روستاهاست. خانم قیاسی اکنون به عنوان مدیر حوزه علمیه حضرت زینب انجام وظیفه میکند.
گناهش گردن من
یک روز در خیابان پهلوی راهپیمایی بود؛ آن موقع هنوز زنان در راهپیماییها شرکت نمیکردند، فقط همراه با مردانشان میآمدند و در پیادهرو نظارهگر بودند. آن روز من دیدم جلوی حظیره ده نفر از خانمها ایستادهاند و دارند راهپیمایی مردان را تماشا میکنند. همان جا به خانمها گفتم بیایید ما هم برویم در خیابان پشت سر آقایان حرکت کنیم. وقتی پشت سر آقایان راه افتادیم شروع کردیم همراه با آنها شعار دادن. اولین بار بود که در خیابانهای یزد زنان هم در راهپیمایی حاضر میشدند و شعار میدادند. برای همین مردهایی که آخر جمعیت بودند مدام به عقب بر میگشتند و میگفتند چرا شعار میدهید، شما نامحرم هستید، صدایتان را مردان نامحرم میشنوند. من به عنوان سردسته خانمها تصمیم گرفتم با آیتالله صدوقی تماس بگیرم و موضوع را با ایشان در میان بگذارم. وقتی تماس گرفتم و ماجرا را برای حاج آقا تعریف کردم ایشان گفتند: «بیخود میگویند؛ حتما بیایید و حتما شعار بدهید، اگر گناهی دارد گردن من.» از شنیدن صحبتهای حاج آقای صدوقی خیلی ذوق کرده بودم. از آن به بعد حضور زنان در راهپیماییها خیلی جدی شد، یادم هست آن راهپیمایی که ما ده نفر در آن شرکت کردیم اول محرم 56 یا 57 بود و روز دهم محرم جمعیت زنان آنقدر زیاد شد که هیچ کس باورش نمیشد.
منبع
آرشیو دفتر تاریخ شفاهی یزد